در كتاب نورالابصار از امام محمدباقر
(ع) در مورد نشانههاى ظهور روايت شده است: «آنگاه كه مردان شبيه زنان شوند و زنان شبيه به مردان، زنان بر زين اسبان
نشينند و مردم نمازها را از ياد ببرند و از شهوتهاى خويش فرمانبردارى كنند و
خونريزى را بىاهميت شمارند و در معاملات خويش رباخوارى كنند و به زنان تظاهر
كنند و بناها برپا سازند و دروغ را حلال شمارند و رشوهگيرى كنند و از هوى و هوس
پيروى كنند و دين را به دنيا فروشند و رابطه با خويشان نزديك را قطع كنند و نسبت
به غذا بخل ورزند و بردبارى، ضعف شمرده شود و ستمكارى، افتخار. فرماندهان از
تبهكاران و زناكاران باشند و وزيران از دروغگويان، امينان مردم از خيانتكاران،
يارىرسانان از ستمكاران، قاريان قرآن از فاسقان. ستم پديدار شود و طلاق بسيار و
فجور و زنا آشكار شده و شهادت دروغ پذيرفته شود و مردم شرابخوارى كنند، مردان بر
مردان سوار شوند و زنان به زنان كفايت كنند و غنيمت گيرندگان، اموال فقيران را از
آن خويش سازند صدقه دادن، زيان به شمار آيد و مردم، از ترس زبان اشرار، از آنها در
هراس باشند. سفيانى از شام خروج كند و يمنى از يمن و خسف بيداء (فرو رفتن زمين) در
منطقه ميان مكه و مدينه اتفاق افتد. پسرى از خاندان محمد، ميان ركن و مقام كشته
شود و فريادگرى از آسمان، فرياد برآورد كه حق با او و پيروان اوست. آنگاه كه امام
خروج كند، پشتش را به كعبه تكيه مىدهد و سيصد و سيزده نفر از يارانش، با او ديدار
مىكنند و نخستين كلماتى كه بر زبان مىآورند، اين آيه است:
من بقيةالله (ذخيره الهى) هستم و
خليفه و جانشين خدا و حجت او بر شما و همگى اين گونه بر او سلام مىدهند:
السلام عليك يا بقيةالله فى أرضه.
سلام بر تو اى بقيةالله بر زمين او.
آن گاه كه ده هزار مرد نزد او گرد
آيند، نه مسيحىاى باقى مىماند و نه يهودىاى و نه كسانى كه غير خدا را پرستش مىكنند،
مگر آنكه به او ايمان آورند و او را تصديق كنند. ملت يكى شود، ملت اسلام؛ و هر
معبودى جز خداوند بلندمرتبه در زمين باشد، از آسمان بر آن آتشى فرو مىبارد و آن
را مىسوزاند.