(نياط): رگى
كه دل به آن آويخته است (غاله): ناگهانى او را گرفت
[ترجمه]
«به يكى از
رگهاى بدن اين انسان پاره گوشتى آويخته شده كه شگفتترين عضو بدن اوست، و آن قلب
است كه در آن مايههاى حكمت و ضد آن از غير حكمت وجود دارد: اگر اميدوار باشد، طمع
او را خوار سازد، و اگر طمع بر آن روآور شود، حرص و آز آن را از پاى در آورد، و
اگر نااميدى او را فرا گيرد، غم حسرت او را بكشد، و اگر خشم و غضب بر او مستولى
گردد، شدت خشم بر او سخت گيرد، و اگر خوشنودى يار او گردد، خويشتندارى را از ياد
ببرد، و اگر ترس به ناگه او را فرا گيرد، احتياط و محافظهكارى او را سرگرم سازد،
و اگر زياده آسوده خاطر شود، دچار غفلت مىگردد، و اگر مصيبتى بر او روآورد،
بيتابى او را رسوا كند، اگر به مالى برسد، بىنيازى او را به طغيان وادارد، و اگر
از بىچيزى رنج برد، گرفتار بلا گردد، و اگر زياد سير شود از شكمپرى رنجيده شود،
بنا بر اين هر نوع كاستى و كوتاهى او را زيان رساند و هر نوع زيادتى او را فاسد
كند».
[شرح]
(76101-
76078) مقصود امام (ع) از مواد حكمت، فضايل اخلاقى است، زيرا تمام فضايل از شاخههاى
حكمتند، و حكمت خود عبارت است از دانستن آنچه بايد انجام داد، و آن شايستهترين
مورد در هر زمينه است و همينها مادههاى كمال قلبند، و