1- فردى از
سپاهيان را به رياست برگمارد كه داراى اين ويژگيها باشد.
2- با افراد
ياد شده نزديك و همنشين شود، يعنى در اين پست و مقام با آنها همراه باشد و در باره
آنان او را ترغيب و تشويق نموده است با اين عبارت:
فانّهم ...
من العرف، يعنى زيرا آنان جامع بزرگوارى و شاخسار احسانند. و آنان را با صفت: جامع
بزرگوارى و شاخههايى از نيكى، ستوده است، از باب اطلاق نام لازم بر ملزوم خود،
زيرا انبوهى از بزرگوارى يعنى فضيلتهاى ياد شده لازم و همراه چنان افرادى است،
امانتدارى، بخشندگى و جوانمردى خصلتهاى خوبى هستند كه تحت عنوان پاكى و پاكدامنى
قرار دارند. بردبارى و دلاورى دو فضيلت از فضايل اخلاقى و در ذيل عنوان شجاعت
هستند. و احتمال دارد مرجع ضمير در عبارت: فانهم، فضايل ياد شده باشد، همان طور كه
در آيه مباركه آمده است:
«فَإِنَّهُمْ
عَدُوٌّ لِي» كه مرجع ضمير بتهايند.
3- همانند
پدر و مادرى، به كارهاى آنها و آنچه مربوط به مصلحت آنهاست، رسيدگى كند، و اين سخن
كنايه از نهايت مهربانى نسبت به آنهاست.
4- او را از
اين كه كمك مالى و يا هر نوع منفعت رسانى را كه باعث تقويت آنها مىگردد در نزد
خود بزرگ شمارد، نهى فرموده است، بدان جهت كه اين عمل باعث كوتاهى او در حق ايشان
مىگردد.
5- مبادا
وعده محبّتى كه به آنها داده است، ناچيز شمارد، و اين كوچك شمردن باعث شود تا او
به وعده خود عمل نكند، و به رجحان انجام وعدهاى كه به آنها داده است، هر چند كه
ناچيز باشد، با اين عبارت استدلال كرده: فانه