است و اين كه وى
[معاويه] از اهل قرآن نيست، زيرا شايستگى براى رهبرى نداشته است، چنان كه در
مواردى بيان اين مطلب گذشت و اين جهت را كه او شايستگى براى پاسخگويى نداشته تا
امام به او پاسخ دهد كه به حكميّت او راضى است، و هم اين مطلب را كه تنها به حكم
قرآن، او پاسخ مثبت داده [نه به تقاضاى معاويه]، به اطلاع او رسانده است.
توضيح مطلب
در آيه مباركه كه خداوند در حق دو همسر فرموده، آمده است: وَ إِنْ
خِفْتُمْ شِقاقَ بَيْنِهِما فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ
أَهْلِها[1]، امام (ع) آن را اصل قرار داده و حال امّت را به طريق
اولى در هنگام اختلاف و نزاع بدان مقايسه كرده است. ابن عبّاس- خدايش از او راضى
باد- اين برهان را بعينه براى خوارج، موقعى كه بر حكميّت اعتراض كردند، به كار
برد، آنها گفتند: چگونه على مىتواند در دين خدا به مردم حكم كند؟ او جواب داد:
اين حكم، در حقيقت حكم على نيست بلكه فرمانى از جانب خدا در كتاب خداست، آنجا كه
در باره دو همسر مىگويد: وَ إِنْ خِفْتُمْ^ (اگر بيم داشتيد) تا
آخر آيه، آيا نظر شما اين است كه خداوند در باره يك مرد و همسرش به لحاظ مصلحت
آنها چنين دستورى بدهد، امّا در باره يك امّت نظر به مصلحت آنها چنان فرمانى ندهد؟
اين بود كه بسيارى از آنان با سخن وى بازگشتند. توفيق از طرف خداست.
[1]
سوره نساء (4) آيه (35) يعنى: اگر از آن بيم داشتيد كه نزاع سختى بين زن و شوهر
پديد آيد از طرف كسان مرد و كسان زن داورى برگزينيد.