فراهم آوردن خوردنيها
و پوشيدنيهاى حلال نبوده است، و براستى كه او اگر مىخواست امكان فراهم آوردن آن
چيزهاى خوب، و مغز گندم و عسل خالص را داشت، زيرا غذاى مغز گندم و عسل از
متداولترين خوراكيهاى آن روز مردم مكه و حجاز بود و صرف نظر امام از اين گونه
غذاها با توان و قدرتى كه بر تهيّه آنها داشت از روى رياضت نفس و آماده سازى آن
براى كسب كمالات جاودانه بوده است. امام (ع) در اينجا نقيض ملزوم را يعنى غلبه
نكردن هواى نفس او بر عقلش و وادار نكردن زيادى حرص او را برگزينش خوراكيها استثنا
كرده است و بر اين جنبه عدمى با عبارت: هيهات (چه بسيار دور است)، توجّه داده است،
زيرا آنچه را كه امام (ع) انجامش را از جانب خود بعيد شمرده و ناپسند دانسته، از
خود نفى كرده و حكم به نيستى آن فرموده است. اما اين كه آن عدم، خود به عينه نقيض
ملزوم است براى اين است كه ملزوم در اين جا اراده انتخاب غذاهاى خوب و غلبه هواى
نفس بر عقل- با اين كه مقتضاى عقل مخالفت و دورى از آن غذاهاست- و نيز وادار ساختن
شهوت او را بر موافقت با بهرهگيرى از غذاهاست «مستثنى» در اين جا عدم اين
چيزهاست، و امّا جواز استثناى نقيض مقدم [ملزوم] از آن روست، كه اراده اين امور
شرطى است مساوى با انتخاب غذا و لباس خوب و فراهم آوردن آنها و عدم اراده آن شرط
مستلزم عدم مشروط است.
موارد زيادى
در زبان عربى وجود دارد كه كلمه لو به گونهاى استعمال شده است كه ملزوم علت و يا
شرط مساوى براى لازم است، نقيض ملزوم از آن استفاده مىشود.
حرف «و» در
لعلّ براى حال است، يعنى بسيار دور است كه هواى نفسم مرا وادارد بر انتخاب
خوراكيها در حالتى كه ممكن است در حجاز و يمامه كسى با اين اوصاف [كه در ضمن سخنان
حضرت بيان شد] وجود داشته باشد.
جمله او
ابيت، عطف بر يقودني است و از امورى است كه امام (ع) آنها را