از خود بعيد دانسته
است، و واو در عبارت و حولى براى حال و عامل حال ابيت است و همچنين عبارت او ان
اكون عطف بر ابيت است و آن دو از لوازم نتيجه قياس استثنائىاند زيرا اراده نكردن
وى بر گزينش خوراكيها مستلزم نخوردن و بهره نگرفتن از آنها است و اين خود مستلزم
آن است كه با شكمى پر و در حالى نخوابد كه در اطرافش شكمهاى گرسنه باشد تا بدان
وسيله دچار ننگ و عار گردد.
اما شعر از
باب تمثيل است و هدف دورى از ننگ و عارى است كه لازمه استفاده از خوردنيهاى لذيذ
است با وجود نيازمندانى كه نياز به اندك غذايى دارند و بر درستى و خوبى اين لوازم
به وسيله پيامدهاى نقيضهاشان يعنى همان حالات مذكور، توجه داده است، شعر از حاتم
بن عبد اللّه طايى و از قطعهاى است كه آغاز آن چنين است:
اى دختر عبد
اللّه و دختر مالك و اى دختر ذى البردين و صاحب اسب تندرو وقتى كه توشهاى فراهم
كردى كسى را بجوى تا آن را بخورد چون كه من به تنهايى غذا نمىخورم چه او شخصى از
راه دور آمده و بيگانه و يا نزديك و از خويشاوندان باشد، مىترسم كه پس از مرگ مرا
به بدى ياد كنند اين ننگ تو را بس كه شب با شكم پر بخوابى در صورتى كه پيرامون تو
دلهايى محتاج به ظرفى سبوس باشند و براستى من با آنچه در اختيار دارم، تا وقتى كه
مهمان دارم، بنده او هستم، هر چند كه اين روش، روش بردگى نيست [1] حسبك داء [2] نيز روايت
شده است، اطلاق واژه درد بر آن عمل، از آن روست كه آن كار پستى است و بايد از آن
دورى جست.
[1]
مخاطب در اين اشعار «ماويه» همسر حاتم است و مقصود از ذى البردين لقب عامر بن
احيمر بن بهدله جدّ ماويه است- م.
[2] اگر
به جاى: «كفى بك عارا»، حسبك داء باشد معنى چنين است: اين درد تو را بس كه ...- م.