باشد، مانند كسى است
كه ناخوانده وارد جمع باده گساران شود و آنها وى را طرد كنند و به كاسه چو بينى
ماند كه بر ترك سوارى آويخته باشد و با حركت سوار در حركت است.»
[شرح]
(64496-
64479) وقتى كه زياد نامه امام (ع) را خواند گفت: سوگند به پروردگار كعبه، ابو
سفيان با آن سخن خود گواهى داده است، و اين سخن همواره در نظر وى بود تا معاويه او
را برادر خود خواند.
(64540-
64497) سيد رضى مىگويد: كلمه واغل يعنى كسى كه ناخوانده بر مجلس باده گساران حمله
برد تا با آنها در مىگسارى شريك شود در صورتى كه از آنها نبوده است، در نتيجه
آنها پيوسته او را دفع و منع كنند. «النوط المذبذب» چيزى از قبيل كاسه يا قدح چوبى
و مانند اينها كه به بار سوار مىآويزند كه پيوسته در حركت است و تا وقتى كه به
پشت بار آن سوار است و او مركب را تند مىراند در حال جنبيدن است.
ابن زياد،
زنازاده ابو سفيان است كه او را زياد بن عبيد هم مىگويند.
بعضى از مردم
مىگفتند مقصود عبيد بن فلان ثقفى است بيشتر عقيده دارند كه عبيد نام بردهاى بود
كه تا زمان زياد به بردگى باقى ماند و زياد او را خريد و آزاد كرد. اما ادعاى ابو
سفيان نسبت به زياد نقل كردهاند كه او روزى در حضور عمر سخن گفت و سخنش شنوندگان
را به شگفت واداشت عمرو بن عاص گفت شگفتا از پدر او كه اگر از قريش بود مردم عرب
را مانند گله گوسفندان با چوب دستىاش مىراند پس ابو سفيان گفت: هان سوگند به خدا
كه او قرشى است و تو اگر او را مىشناختى مىدانستى كه او از بهترين فاميل تو است،
عمرو گفت: