آن موافقند، چنان كه گويند: «هر گاه فرمانده
استقامت و استوارى داشته باشد، رعيت هم در رستگارى و هدايت خواهند بود [1]» و شاعرى چنين گويد:
«تا وقتى جامعه اهل صلاح و سداد باشند، امور را به فرمانروايان صالح
و نيكوكار واگذار خواهند كرد.
ولى اگر از حق رو گردان شوند رهبرى آنان به دست اشخاص بد، و ناشايست
خواهد افتاد [2].»
و نيز بيان فرموده است كه صلاح حال فرمانروايان هم وابسته به صلاح
حال مردم و پيروى آنها از زمامدارشان است و بر عكس تباهى روزگار آنان نيز بستگى به
مخالفتشان با رأى والى دارد، پس موقعى كه هر دو طرف حقوق متقابل خود را درست ادا
كنند، حق ميان ايشان عزّت پيدا خواهد كرد، مخالفى براى آن وجود نخواهد داشت.
3- فايده سوم حقوق متقابل والى و فرمانروا بر پايى راه و روشهاى دين
به وسيله پا فشارى در قوانين دين و عمل به آنهاست.
4- فايده چهارم: آنجا كه شايسته عدل و مقام دادگسترى است آن چنان به
عدالت گرايد كه از جور و ستمگرى نشانى در آن نباشد.
5- آداب و سنن بدون كمترين انحرافى در جهت و مسير خود به جريان خواهد
افتاد.
6- در باره فايده ششم امام مىفرمايد: زمان، زمان صلاح مىشود، شارح
در مقام شرح مىگويد: نسبت دادن صلاح به زمان، از باب مجاز است زيرا صلاح در حقيقت
به مردم زمان و نظم و هماهنگى كارهاى دنيوى و اخروى آنان بر مىگردد،
[1] تهدى الرعية ما استقام الرئيس، ظاهرا ضرب المثلى است.