تشريح فرموده و نفوس آنها را براى عمل كردن
به آن آماده ساخته است، و سپس در جمله: و لا يجرى عليه الاجرى له كه سبب سودآورى
حق را يادآورى فرموده به دلهاى آنان اطمينان و آرامش داده است.
و بار ديگر با جمله لو كان لأحد أن يجرى ... با يك قضيّه شرطيه متصله
حق خدا را بر گردن آنان اثبات و تشريح فرموده است.
(51105- 51085)
لقدرته ... صروف قضائه،
در اين عبارت علّت استدلال فوق و ملازمه ميان مقدم و تالى را كه در
قضيّه شرطيه گذشت، بيان مىدارد و با دو دليل، اولويّت ذات خداوندى را براى اين
ويژگى- كه تنها علت سودآورى حق متوجه او باشد نه، سبب ديگر آن- اثبات مىفرمايد:
1- خداوند توانايى كامل براى انتقام و گرفتن حق خود دارد.
2- هيچ شخصى را بر او حقّى نيست، زيرا عدالتش در تمام متصرفاتش جارى
و سارى است. پس از اين كه در جمله بالا اولويت حق تعالى را اثبات فرموده است در
جمله بعد: و لكنّه تعالى جعل ... عليه با استثنا كردن نقيض تالى، آن را نفى كرده
است كه توضيح آن چنين است: خداوند براى خود بر گردن بندگان حقّى قرار داده كه او
را اطاعت كنند تا براى آنان نيز حقّى بر عهده خداوند ثابت شود كه عبارت از پاداش
عبادت است، و به اين طريق ثابت مىشود كه در مورد خداوند تواناى دادگر، نيز حق يك
طرفه نيست، بلكه همان طور كه بندگان را بر انجام دادن عبادات موّظف فرموده است،
پاداش و جزاى كارهاى آنان را هم وظيفهاى بر عهده خود مقرر ساخته است، و با اين
بيان عموميّت اين مطلب ثابت مىشود كه: حق، امرى متقابل است حتى در مورد ذات اقدس
حق.
(51120- 51106)
مضاعفه الثواب ... اهله،
در اين جمله امام امر را بالاتر برده و توجه داده است كه آنچه خدا بر
عهده خود قرار داده مهمتر از حقّى است كه براى خود بر گردن ديگران مقرر فرموده
چنان كه قرآن مىگويد: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ
عَشْرُ