شبيخون زد و شتران خود را گرفت و دو مصراع
فوق را سرود، و از آن به بعد، ضرب المثل شد.
برخى گفتهاند: مالك بن زهير، قشيرى نامبرده را تهديد به قتل كرد، او
هم اين شعر را خواند و سپس رفت مالك را به قتل رساند، ولى بعدا برادر مالك، قيس،
بر حمل و برادرش حذيفه دست يافت و هر دو را كشت و اين شعر را خواند:
در مقابل آن كه معاويه حضرت را تهديد به شمشير كرده بود. امام هم او
را بيم داده و تهديد مىكرد كه بزودى، با لشكرى عظيم بروى خواهد شوريد، لشكرى كه
با حمله شديد خود و بر افروختن گرد و غبار اركان دشمن را به لرزه درمىآورد، در
حالى كه پيراهن مرگ را به تن كردهاند، دو كلمه شديدا و متسربلين حال هستند و
سربال مفعول به براى متسربلين مىباشد، و جامه مرگ ممكن است كنايه از زره جنگى
باشد، يا از آن گروه كه به ملاقات مرگ مىروند و در گردابهايش شنا مىكنند و يا
لباسها و كفشها، و اوضاع و احوالى كه خود را آماده قتل با آن كردهاند، و از جمله
صفات اين لشكر آن است كه محبوبترين ديدار براى آنان ديدار پروردگارشان است چون به
حقانيت دين خود يقين كامل، و به وعده راستين الهى اطمينان تامّ دارند.
منظور از ذريّه بدريهاى كه همراه لشكريان آن حضرت مىباشند فرزندان
آن گروه از مسلمانان هستند كه در جنگ بدر با پيامبر بودهاند و در قبل يادآور
شدهايم كه مقصود از برادر و دايى معاويه كه در جنگ بدر كشته شدند به ترتيب:
حنظلة بن ابى سفيان و وليد بن عتبه مىباشند، و جدّ او هم كه كشته شد
[1] انتقام خويش را از حمل بن بدر گرفتم و شمشيرم انتقام مرا از
حذيفه گرفت.