همان دودمان و شاخه همان درخت مقدس
مىباشيم، و با اين دليل بر انصار غالب شدند. اكنون مىتوان گفت كه اگر غلبه و
پيروزى احتجاج مهاجران بر انصار، به دليل خويشاونديشان با رسول خدا باشد پس امام و
خاندانش به اين امر سزاوارتر هستند، زيرا ايشان از انصار به آن حضرت نزديكتر و
بلكه ميوه آن درخت و نتيجه آن مىباشند و اما اگر به دليل خويشاوندى نباشد،
استدلال انصار، حاكم و ادعايشان براى امامت و پيشوايى به حال خود باقى است.
6- ششمين نكته از نكاتى كه در اين نامه امام وجود دارد، پاسخ وى از
ادعاى معاويه است كه خيال كرده بود: حضرت بر خلفاى ديگر حسد برده و به آنان ستم
كرده است. شرح مطلب آن است كه يا ادعاى تو در اين مورد درست است يا نادرست، اگر
ادعاى تو مبنى بر اين كه من نسبت به خلفا ستم كردهام درست باشد به تو ربطى ندارد،
زيرا نسبت به تو كارى انجام ندادهام كه از تو عذرى بخواهم. و بعد اين بيان را با
شعر ابى ذويب تاكيد فرموده است كه اولش اين است:
اين شعر ضرب المثلى است براى كسى كه امرى را منكر شود كه ربطى به او
ندارد و انكارش بر او، لازم نيست.
7- نكته هفتم، سخن امام در پاسخ معاويه است كه
در باره وى به منظور سرزنش و توبيخ و پايين آوردن مقام آن حضرت ادعا كرده بود كه
تو را مانند شتر مهار شده با خوارى و زور مىكشاندند تا با خليفههاى زمان بيعت
كنى امام (ع) در پاسخ بر خلاف انتظار معاويه ادعاى توبيخآميز وى را بر ضرر
معاويه
[1] بدگويان دوست مرا سرزنش مىكنند كه من او را دوست مىدارم،
اما اى دوست، آن، گناهى است كه ننگ و عارش از تو دور است.