وجه استدلال اين است كه امام (ع) علاوه بر شايستگى و لياقت نفسانى،
از خصوصىترين منسوبين پيامبر اكرم بود و هر كس چنين باشد به آن حضرت نزديكتر و به
جانشينى وى سزاوارتر خواهد بود. قسمت نخست اين استدلال، امرى است كه از نظر تاريخ
بسيار روشن است و مقدمه كبراى آن هم از آيه برداشت مىشود.
2- وجه دوم با توجه به اين آيه است كه مىفرمايد: «إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْراهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ[2]» و چون امام (ع) در پيروى رسول خدا از
همه كوشاتر و نخستين فردى است كه به او ايمان آورد و او را تصديق كرد. و نيز او با
فضيلتترين كسى است كه از وى حكمت و دانش آموخت، و چنان كه در پيش بيان داشتيم: او
فصل الخطاب است و هر كس چنين وضعى داشته باشد سزاوارتر به خلافت و جانشينى او
مىباشد بنا بر اين على (ع) هم از بابت خويشاوندى نزديك با پيامبر و هم به دليل
اطاعت و پيروى از او شايسته اين مقام و سزاوار اين منصب خواهد بود.
(59605- 59510)
3- و لمّا احتج ... دعواهم،
استدلال سوم در گفتار حضرت اين است كه وقتى انصار، خود را در امامت
شريك دانستند و گفتند: يك فرمانروا، از ما و يكى از شما، مهاجران با توسل به سخنى
كه از پيامبر نقل شده است كه امامان از قريش هستند، استدلال كردند به اين كه امام
از آنها بايد باشد و گفتند: ما از
[1] سوره انفال (8) آيه (74) يعنى: در كتاب خدا برخى از خويشان بر
ديگران برترى داده شدهاند.
[2] سوره آل عمران (3) آيه (68) يعنى: نزديكترين مردم به ابراهيم
كسانى مىباشند كه پيرو او بودند.