(نطاف): آبهاى اندك (اعشاب): گياهان، جمع
عشب (نقو): استخوان پر مغز
[ترجمه]
ما، در اين جا برخى از جملههايى از اين وصيتنامه را آورديم تا معلوم
شود كه آن حضرت اساس حق را به پا مىداشت و مظاهر عدالت را در كارهاى كوچك و بزرگ
و امور، ريز و درشت، به عنوان قانون رعايت مىكرد:
«با توجه به تقواى الهى و احساس مسؤوليّت در برابر خداى يكتا، حركت
كن و هيچ مسلمانى را مترسان و بر سرزمين او، با اكراه مگذر، و از او بيش از حق
خداوند كه در مال وى مىباشد مگير، پس هر گاه به سرزمين قبيلهاى رسيدى، در كنار
آب فرود آى، بدون اين كه وارد خانههايشان شوى، و بعد با آرامش و، وقار به سوى
آنان برو، و بر آنان سلام كن و از اظهار تحيت بر آنان كوتاهى مكن، و سپس به ايشان
بگو: اى بندگان خدا، مرا ولى خدا و خليفه او به سوى شما فرستاده است تا از شما حق
خدا را كه در اموالتان مىباشد بگيرم آيا چنين حقى از خدا در مالهاى شما وجود دارد
كه به وليّش بپردازيد؟ پس اگر كسى گفت: نه، به او مراجعه نكن و اگر پاسخ مثبت داد،
همراهش برو، بدون اين كه وى را بترسانى و تهديد كنى يا او را به كار مشكلى مكلف
كنى و بر او سخت بگيرى پس هر چه از طلا يا نقره به تو داد، بگير و اگر داراى
گوسفند يا شتر باشد، بىاجازه او داخل آن مشو زيرا بيشتر آنها مال اوست و هنگامى
كه داخل شدى مانند شخص مسلط و سختگير رفتار مكن و حيوانى را فرارى مده و مترسان و
در ميان آنها صاحبش را ناراحت مكن، آنها را به دو گروه تقسيم كن و مالكش را مخير
كن كه هر كدام را مىخواهد برگزيند، و در انتخاب كردنش بر او اعتراض مكن سپس قسمت
باقيمانده را دو نيمه كن و وى را مخير كن يكى را انتخاب كند باز هم به او در اين
گزينش خرده مگير، و بر همين منوال تقسيم كن تا آن جا كه باقيمانده تنها به اندازه