سپس مىفرمايد: و اگر براى حسن و حسين پيش
آمدى شد هر كدام آخرين بود به فرزندان على نگاه كند، اگر در ميان آنها شخص امين و
درستكار بود در صورتى كه بخواهد او را بر اين كار مامور كند، و اگر چنين كسى
نيافت، در ميان فرزندان دو پسر فاطمه نگاه كند و به هر كس در آن ميان خواست كه
هدايت و اسلام و امانتش را پسنديد واگذار كند آن گاه شرط مىكند كه هر كس بر اين
امر مأمور شود، بايد اصل مال را باقى بگذارد و ثمرات آن را براى رضاى خدا در
راههاى خير مصرف كند و به خويشاوندان از بنى هاشم و بنى المطلب و نزديك و دور
انفاق كند و نخلهاى نورس خرما را از اين آباديها كه نوشتم نفروشد.
در دنباله اين مطلب مىگويد: هيچ كس را بر اين وصيت راهى نيست و اين
است آنچه على در باره اموال خود براى رضاى خدا دستور داد روزى كه وارد مسكن [1] شد، و نبايد هيچ چيز از آن فروخته شود و
نه بخشش شود و نه ارث برده شود، پيوسته و در هر حال از خداوند تبارك و تعالى طلب
يارى مىشود، و براى هيچ مسلمانى كه ايمان به خدا و روز رستاخيز دارد جايز نيست كه
در آنچه وصيت كردهام تغييرى بدهد و مخالفت امر من كند خواه دور باشد يا نزديك، و
شهادت دادند بر اين وصيتنامه ابو سمرة بن ابرهه، صعصعة بن صوحان، سعيد بن قيس و
هيّاج بن ابى هيّاج و نوشت آن را على بن ابي طالب با دست خود، در تاريخ 10 جمادى
الاول سال 37.
بيشتر عبارات اين وصيتنامه روشن است و نيازى به شرح ندارد ولى چند
[1] مسكن به كسر كاف نام موضعى در كوفه در ساحل فرات است، پاورقى
كافى، ج 7، باب وصايا، صفحه 50 (مترجم).