4- او را به كيفر بدترين گناهان دچار
نفرموده است (چون او را معصوم از هر گناه و خطا قرار داده است.)
5- او را مقطوع النسل و ابتر، و بىفرزند قرار نداده است، و در معناى
و لا مقطوعا دابرى، احتمال ديگرى نيز هست: كه منظور از كلمه «دابر» پشت و كمر و منظور
از «قطع» هدف بلاهاى كمرشكن و توان فرسا واقع شدن باشد، يعنى حمد خدا را كه كمر
مرا به سبب گرفتاريهاى توان فرسا خم نكرد و پشت مرا درهم نشكست.
6- از مرتدّان در دين و اهل شبهه نيست.
7- بىعقيده و منكر خدا نيست.
8- چنان نيست كه به علت بد بينى نسبت به دين و يا سنگين شمردن ايمان
از آن وحشت داشته باشد.
9- و او را مبتلا به اختلال حواس و عقل او را مشوب و مخلوط به
ديوانگى نفرموده است.
10- مانند امّتهاى پيشين به توسط صاعقهها و فرو رفتن در زمين و جز
آنها كيفر و مجازات نگرديده است.
پس از حمد خداوند در مقابل نعمتهايش، خود را حقير شمرده و اقرار به
صفاتى كرده است كه لازمه آن طلب رحمت و عفو از پروردگار است، و پنج قسم از آنها را
ذكر مىكند:
1- خود را مملوك و بندهاى مىداند كه در قبضه مالكيت خداوند است.
2- ظالم به نفس است و بر خود ستم مىكند.
3- اعتراف مىكند كه خدا بر او حق اعتراض دارد ولى او را هيچگونه عذر
و بهانهاى در تقصيرات نيست زيرا حجت از طرف