(دهقان): معرّب دهگان: مالك ده، كشاورز، اگر نونش اصلى باشد منصرف به
كار مىرود، و گرنه غير منصرف است، به دليل وضعيت و الف و نون زايدتان.
(قسوه): خشونت قلبى و سخت دلى (اقصاه): او را دور كرد (جفوه): ضد
نيكى (جلباب): رو انداز، لباس رويى (مداوله): غلبه دادن هر كدام از خشونت و
مهربانى بر ديگرى و هر بار يكى را گرفتن، از ماده إدالة به معناى چرخاندن
[ترجمه]
«اما بعد، كشاورزان مردم شهر تو، از سختگيرى و سنگدلى و حقير شمردن و
ستمگريت شكايت كردهاند و من انديشيدم، نه آنها را به دليل مشرك بودنشان اهل نزديك
شدن به تو ديدم و نه در خور دور شدن و مورد ستم واقع شدن، زيرا با ما داراى عهد و
پيمان مىباشند، بنا بر اين با ايشان مهربانى آميخته با