به من ابلاغ شده است كه نسبت به بنى تميم بد
اخلاقى و درشتى كردهاى، و حال آن كه در ميان ايشان، ستارهاى پنهان نشد مگر اين
كه ديگرى باز درخشيد (مرد مبارزى را كه از دست دادند ديگرى جايش را پر كرد)، و در
جاهليت و اسلام كسى به كينهجويى و خونخواهى بر ايشان پيشى نگرفته است، و ايشان را
با ما خويشاوندى پيوسته و نزديك است كه ما را در پيوند آن پاداش و در جدايى از آن
گناه مىباشد، پس اى ابو العباس خدا تو را بيامرزد. و در نيك و بدى كه بر زبانت و
دستت جارى مىشود، مدارا كن، زيرا ما، در اين امور با هم شريك مىباشيم، و چنان
باش كه گمان نيكوى من به تو پايدار باشد و نظرم در بارهات، سست نشود.»
[شرح]
(57369- 57355) نقل شده است كه وقتى ابن عباس از طرف امير المؤمنين
به ولايت بصره ماموريت يافته بود، با مردم آن جا، بناى بد رفتارى را گذاشت، زيرا
آنها در جنگ جمل، از دشمنان امام، و پيروان طلحه و زبير و عايشه بودند، بنا بر اين
ابن عباس نسبت به آنان تندى را آغاز كرد، و ايشان را از خود، دور كرد، و با
يادآورى جنگ جمل آنها را مورد طعن و سرزنش قرار داد، تا آن جا كه آنان را پيروان
شتر و ياران عسكر، كه نام شتر عايشه بود، و نيز حزب شيطان مىناميد، اين امر بر
عدهاى از بنى تميم كه از شيعيان حضرت بودند، از قبيل حارثه بن قدامه و غيره ...،
گران آمد، لذا حارثه نامهاى به شكايت از ابن عباس براى امام (ع) نوشت، با رسيدن
شكايتنامه حارثه، على (ع) براى ابن عباس چنين مرقوم فرمود: اما بعد فردا، بهترين
مردم در نزد خدا، كسى است كه آگاهيش به آنچه اطاعت خداست بيشتر باشد، خواه به سودش
باشد، و خواه بر ضررش و نيز كسى كه در راه حق نيرومندتر است، اگر چه تلخ باشد.
آگاه باش كه پايدارى آسمان و زمين ميان بندگان به علت حق است، پس بايد عملت حكايت
از راز درونيت كند و دستوراتت براى همه يگانه و روشت طريقه راست و مستقيم باشد.