(صريح): پاك نسب (لصيق): زنازادهاى كه به
غير پدرش نسبت داده مىشود (خلفه): كسانى كه بعد از او مىآيند.
(نعشنا): بالا برديم (فوج): گروه، جماعت
[ترجمه]
«پس از حمد خدا و نعت رسول، اين كه شام را از من درخواست كردى، بدان،
كه من هرگز آنچه را كه ديروز از تو منع كردهام، امروز به تو نخواهم بخشيد، و اما
اين كه گفتهاى كه جنگ، عرب را خورده، بجز نيمه جانهاى باقى مانده، آگاه باش هر كه
را حق خورده رهسپار بهشت شده است و هر كس را كه باطل خورده باشد به سوى دوزخ روان
است، و اما اين كه من و تو در به جنگ و داشتن مردان يكسان هستيم، كوشش تو بر شك و
ترديد از كوشش من بر يقين و باور بيشتر نيست، و مردم شام نسبت به دنيا از مردم عراق
نسبت به آخرت حريصتر نيستند، و اين كه گفتهاى: ما فرزندان عبد مناف هستيم، ما نيز
چنين مىباشيم، اما نه اميّه مانند هاشم است و نه حرب مانند عبد المطلب، و نه ابو
سفيان شبيه ابو طالب و نه مهاجر مانند آزاد شده و نه پاكيزه نسب، مثل زنازاده و نه
راستگو و درستكار مانند دروغگو و بدكردار و نه مؤمن همانند منافق و دورو، مىباشد،
بد فرزندى است، آن كه پيروى كند پدرى را كه در آتش دوزخ افتاده است. علاوه بر
اينها، در دست ماست فضل و بزرگوارى نبوت و پيامبرى، كه به آن وسيله، ارجمند را
خوار و ذليل و بىمقدار را بلند مقام كرديم، و موقعى كه خداوند عرب را گروه گروه
در دين اسلام داخل كرد، و اين امت، برخى با ميل و عدهاى از روى كراهت به اسلام
گرويدند، شما از كسانى بوديد كه يا به سبب دنيا دوستى و يا ترس، در دين داخل شديد
و اين هنگامى بود كه پيشروان سبقت گرفته بودند و هجرت كنندگان نخست، بزرگوارى خويش
را دريافتند. بنا بر اين براى شيطان در خود بهرهاى قرار مده و راه او را در وجودت
باز مگذار.»