(كفّه): دايرهاى شكل (غرار): خواب اندك
(مضمضه): پيدايش چرت در چشم و كنايه از كم خوابى است.
(ترسه)، جمع ترس: سپر (رقباء): حافظان (سفح الجبل): پايين كوه، جايى
كه آب در آن، مىريزد (اثناء الانهار، جمع ثنى): محل تلاقى رودخانهها (ردء): ياور
در جنگ
[ترجمه]
«هنگامى كه بر دشمن فرود آمديد، يا او بر شما فرود آمد، بايد
لشكرگاهتان را در جاهاى بلند، يا پايين كوهها، و كنار رودخانهها قرار دهيد، تا
شما را كمك باشد و ديگران را از دسترسى به شما باز دارد، بايد از يكسو يا دو سو بر
دشمن بتازيد، و در بلندى كوهها، و لاى تپههاى مسطّح براى خود نگهبانان و ديدبانها
بگذاريد، تا دشمن به سوى شما چه از جايى كه مىترسيد و چه از جايى كه ايمن هستيد
نتواند بيايد.
آگاه باشيد كه جلوداران لشكر ديدبانهاى ايشانند و ديدبانهاى جلو
داران، جاسوسانشان مىباشند، از پراكندگى بر حذر باشيد، پس هر گاه خواستيد به جايى
فرود آييد و هر گاه كوچ كنيد به اتفاق كوچ كنيد، و هر گاه شب شما را فرا گرفت،
نيزهها را دايرهوار قرار دهيد و به خواب نرويد مگر اندكى، يا تنها چرتى كه فقط
چشمتان گرم شود.»
[شرح]
(56689- 56679) هنگامى كه امام (ع) لشكرى به سر كردگى زياد بن نضر
حارثى و همراه شريح بن هانى از نخيله كوفه به سوى شام فرستاد، در بين راه ميان آن
دو نفر اختلاف افتاد و هر كدام به شكايت از ديگرى براى حضرت نامهاى نوشتند، حضرت
در پاسخ هر دو اين نامه را نوشتند كه برگزيدهاش ترجمه شد، ولى آغازش اين بود: «پس
از حمد خدا و نعت رسول، من زياد بن نضر را جلودار و فرمانده لشكر و شريح را بر
قسمتى از آن امير قرار دادهام، حال اگر هر دو با هم باشيد زياد فرمانده كل است و اگر
از هم جدا شديد هر كدامتان فرمانده گروهى