چنان كه شترها در زير بارهاى سنگين ناله و فرياد مىكنند تو نيز داد
و فرياد خواهى زد، وجه شبه سختى و شدت آزردگى است كه در هر دو (معاويه گرفتار و
شتر زير بار) موجود است، و ضجّه و ناله كنايه از آزردگى و رنج مىباشد، و چون جنگ
را تشبيه به درنده گزنده كرده، لذا براى عملى كه جنگ انجام مىدهد واژه عضّ را كه
به معناى گاز گرفتن است استعاره آورده است، وجه تشبيه آن است كه اين سختيها و
سنگينىها مثل فشار زير دندانها باعث ايجاد درد مىباشد.
(56664- 56654)
3- و كأنّى بجماعتك،
مشبّه اين جا نيز خود امام است اما مشبّه به معنايى است كه از حرف
با، به معناى الصاق معلوم مىشود، گويا عبارت امام چنين است: كانّى متصل او ملتصق
بجماعتك حاضر معهم، محل فعل يدعوني نصب است بنا بر حاليت، و عامل در حال، معناى
فعلى است كه از كأنّ فهميده مىشود، يعنى خودم را تشبيه مىكنم به كسى كه حاضر است
در حالى كه اصحاب تو، به خاطر ناراحتى كه دارند او را به فرياد مىخوانند، كلمه
جزعا مفعول له است واژه قضا را به طريق مجاز، بر مقضى يعنى امورى كه در نتيجه قضاى
الهى يافت مىشود، اطلاق كرده، از باب اطلاق سبب بر مسبّب.
(56671- 56665)
و مصارع بعد مصارع،
كلمه مصرع در اين جا، مصدر ميمى و به معناى هلاكت است يعنى به سبب
بىتابى از هلاكتهايى كه به بعضى از آنها بعد از ديگرى ملحق مىشود، يا جزع و
بىتابى كه بعد از هلاكت پدران گذشته آنها بر ايشان وارد مىشود، اين از نشانههاى
آشكار، بر حقانيت آن حضرت است كه پيش از وقوع قضيه، اطلاع داشت كه قوم معاويه، او
را به كتاب خدا مىخوانند.
(56675- 56672)
و هى كافرة،
واو، حاليه است و عامل در حال يدعوني مىباشد، كافره: