هياهو، حرفهاى ناشايستهاى از وى صادر
مىشود و از راه خدا منحرف، و كوركورانه در كوير ضلالت، سرگردان و در دين خدا به
بىتقوايى دچار و با ذلّت و خوارى به هلاكت مىرسد.
دو كلمه لاغطا و خالطا، حال مىباشند.
(56143- 56125) لانها بيعة، ضمير براى قبل از ذكر است و مرجعش بيعة
مىباشد مثل آيه قرآن: «أَ فَلَمْ يَسِيرُوا فِي[1]» كه به ابصار برمىگردد، احتمال ديگر آن
است كه اين ضمير به مطلبى برمىگردد كه از موقعيت بيعت در سخن امام به دست مىآيد،
آن جا كه فرموده است: به جانم سوگند حقيقت امر در مورد بيعت جز نيكى چيزى نيست،
يعنى وظيفه اهل بصره و شام، و طلحه و زبير نسبت به بيعت من يكى است، خلاصه مطلب:
همان طور كه بيعت من، براى آنان الزام آور است، براى تو نيز مسئوليت آفرين
مىباشد، و سپس با يك قياس مضمر از شكل اول، حجت و دليل مطلب مذكور را بيان فرموده
و صغراى آن اين است كه اين بيعت يكپارچهاى است كه به اتفاق اهل حل و عقد از امت
محمد (ص) يعنى مهاجرين و انصار تحقق يافته است، و كبراى آن مقدّر است يعنى هر
بيعتى كه به اين نحو، واقع شود، مورد تجديد نظر قرار نمىگيرد و كسى را ياراى
ترديد در آن نيست، و اين الزام آورى كبرى، از مطالب راجع به بيعت با خلفاى سهگانه
معلوم مىشود كه هيچكس نمىتوانست در آن تجديد نظر و اظهار عقيده كند، زيرا
مهاجرين و انصار در آن شركت داشتند.
در آخر امر، به بيان حكم آنان كه در بيعت با او احساس وظيفه نمىكنند
پرداخته و آنها را دو گروه مىداند: گروهى كه بطور كلى از بيعت خارج شده و در
حقانيت آن، طعن و تهمت روا مىدارند، كه واجب است با آنان مبارزه و
[1] سوره حج (22) قسمتى از آيه (45) يعنى: گر چه چشم سر اين كافران
كور نيست.