اين امر سرپيچى كند، و راه غير مؤمنان را
ادامه دهد، با وى به جنگ پردازند، تا به راه حق بازگردد، و گرنه خداوند، او را به
خود واگذارد و بالاخره آتش دوزخ را به وى بچشاند، و چه بد سرانجامى است جهنم،
(نمونه كامل معاويه است كه از مسير مسلمانان خارج شد و امام على (ع) را به دست
داشتن در قتل عثمان و نسبتهاى نارواى ديگر متهم كرد، و ديگر مخالفت اصحاب جنگ جمل
و بدعتى كه در نقض بيعت با آن حضرت به وجود آوردند.)
سرانجام معاويه را سوگند مىدهد كه اگر با ديده عقل بنگرد و از هوا و
هوس چشم بپوشد او را بىگناهترين فرد در قتل عثمان خواهد يافت، زيرا آن حضرت هنگام
كشته شدن عثمان در خانه خود قرار داشت و از واقعه بر كنار بود، البته اين
كنارهگيرى امام (ع) پس از آن بود كه مدت مديدى با دست و زبان از او دفاع مىكرد،
و هم عثمان را نصيحت مىكرد و هم از مردم مىخواست دست از آزار وى بردارند و چون
ديگر سعى و كوشش خود را بىنتيجه ديد، دست برداشت و به خانه خود پناه برد.
(56075- 56067)
إلا ان تتجنّى ... تا آخر نامه،
اين جمله استثناى منقطع است، يعنى مگر اين كه بناحق مرا به گناهى
متهم سازى كه بكلّى از آن دورم، كه در اين صورت، هر گناه و جنايتى را كه به ذهنت
مىآيد مىتوانى به من نسبت دهى زيرا، باب اختيار براى هر كس باز است.
امير المؤمنين در اين نامه، براى اثبات امامت خود، به اجماع مردم، و
نه نص صريح پيامبر، استدلال فرمود، به علت اين كه آنان اعتقاد به نص نداشتند بلكه
نزد ايشان، تنها دليل بر نصب امام، همان اجماع مسلمانان بود، پس اگر حضرت به دليل
نقلى و نص صريح احتجاج مىكرد آنان نمىپذيرفتند. موفقيت در كارها بسته به لطف
خداست.