اى معاويه به جان خودم سوگند اگر با ديده
عقل و نه با چشم هوا و هوس بنگرى، خواهى ديد كه من از همه كس در خون عثمان
بىگناهترم، و مىدانى كه من از آن بر كنار بودهام، مگر اين كه بخواهى خيانت كنى
و چنين نسبتى را به من بدهى، اكنون كه چنين نيست هر جنايت كه مىخواهى بكن، و
السلام.»
[شرح]
(56001- 55970) آنچه در اين مورد ذكر شده قسمتى از نامهاى است كه
حضرت به معاويه نوشت و آن را به وسيله عبد اللَّه بجلى كه از حكمرانى همدان عزلش
كرده بود به شام فرستاد، جملههاى اول اين نامه اين بوده است: پس از حمد خدا و نعت
پيامبر، اى معاويه همچنان كه تو در شام هستى بيعت من برگردن تو قرار دارد، زيرا با
من همان مردمى بيعت كردند كه ... و دنباله آن متصل مىشود به آغاز آنچه در اين
مورد ذكر شد، تا جمله و ولّاه ما تولى، و به دنبال اين جمله، در اصل نامه اين
عبارت مىآيد و همانا طلحه و زبير، با من بيعت كردند و سپس آن را نقض كردند و بيعت
شكنى آنان در حكم ارتدادشان بود به اين دليل با آنها به مبارزه برخاستم، تا حق به
كرسى نشست، و امر خدا آشكار شد، در حالى كه ايشان كراهت داشتند، پس اى معاويه در
امرى داخل شو كه ساير مسلمانان داخل شدند، بدرستى كه بهترين چيز در نظر من براى تو
سلامت تو مىباشد، مگر اين كه بخواهى خود را در معرض بلا بيفكنى كه اگر به اين كار
دست بياندازى با تو مىجنگم و از خدا براى پيروزى بر تو، يارى مىخواهم. اى
معاويه، تو كه كاملا دستت به خون عثمان آلوده است، اكنون در آنچه همه مردم داخل
شدهاند، داخل شو، و سپس همان مردم را حكم قرار ده، من، تو و آنها را به كتاب خدا
دعوت خواهم كرد، اما آنچه را كه تو ادعا مىكنى كه خونخواهى عثمان است چنان است كه
مىخواهى بچه را از شيردادن گول بزنى، پس از اين