كرده است كه لازمه وجود خانه علاقه به امورى
است كه باعث كمال خانهدارى مىباشد، از قبيل وجود همسر و خدمتگزار و مركب سوارى
و آنچه كه بر اينها مترتب است از وجود فرزندان و كنيزان و نوازندگان و بقيه افزون
طلبيهاى دنيا كه وجود هر كدام باعث ايجاد نياز به امور ديگرى است آنان كه غنىترند
محتاجترند، و همه اين امور در معرض آفات و بلاها و امراض و مرگ و ميرها مىباشند و
اينها امورى باعث بلاها و گرفتاريهايى هستند و اينها لازمه اين خانه است و اين كه
امام آن را اولين حد خانه دانست به علت اين است كه خانه نيازمند به آن است.
حد دوم منتهى مىشود به امورى كه باعث مصيبتهاست اين جا نيز اشاره به
همان امور نخستين است كه از لوازم و نيازمنديهاى خانه است اما به اعتبار اين كه
اين امور در معرض آفات امراض و مرگ و ميرهاست كه لازمهاش مصيبتها مىباشد و چون
دواعى آفات مستلزم دواعى مصيبتهاست اين دو امر را پشت سر هم قرار داده است واژه
دواعى در اين دو حدّ ممكن است به اين اعتبار باشد كه تمايل به اين امور، داعى به
فعل و انجام دادن آنهاست و لازمه فعل آنها هم آفتها و مصيبتها مىباشد.
حد سوم منتهى مىشود به پيروى هوا و هوس هلاك كننده زيرا كسى كه در
دنيا به جستجوى تهيه منزل و خانه مىافتد معلوم مىشود به دنيا و وابستگيهايش
علاقه فراوان دارد، و بدون توجه به امر خداوند از تمايلات شهوانى و نفسانى پيروى
مىكند و از مجموعه اين مطالب تعبير به هوا و هوس مىشود و روشن است كه اين امر
موجب سقوط انسان در دوزخ و هلاكت وى در آن است.
دليل آن كه اين امر را حد سوم دانسته آن است كه خانه و متعلقات آن و
آنچه كه انگيزه طلب آن مىشود، لازمه هوا و هوس و تمايلات طبيعى هلاك