responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه شرح نهج البلاغه نویسنده : ابن ميثم بحرانى ت محمدى مقدم و نوايى    جلد : 4  صفحه : 549

(54845- 54833) امام (ع) در اين فصل ماجراى خود را از آغاز حركت از مكه تا مدينه در موقع هجرت پيامبر اكرم نقل فرموده است كه اكنون به شرح آن مى‌پردازيم: وقتى كه حضرت رسول تصميم به هجرت گرفت، على (ع) را از قضيّه آگاه كرد و به او دستور داد كه آن شب را در رختخوابش بخوابد تا مشركان كه اراده كرده بودند در آن شب پيامبر را بكشند فريب بخورند و تصور كنند كه آن حضرت به جايى نرفته است و منتظر باشند تا پيامبر از دسترس آنان دور شود و نيز به امير المؤمنين امر فرمود كه بعد از او در مكه بماند تا امانتهاى مردم را به صاحبانش برساند، زيرا مردم كه پيامبر را امين مى‌دانستند بسيارى از امانتهايشان را به وى سپرده بودند.

مردم مكه اتفاق كرده بودند كه به هيأت اجتماع از قبيله‌هاى مختلف بر سر آن حضرت بريزند و، وى را بكشند تا خونش در ميان قبايل قريش پايمال شود و فرزندان عبد مناف نتوانند قاتل را به دست آورند كه قصاص كنند.

از جمله كسانى كه با اين نظر موافق بودند، نضر بن حرث، از بنى عبد الدار، و ابو البخترى پسر هشام، و حكيم بن حزام، و زمعة بن اسود بن عبد المطلّب، كه اين سه نفر از قبيله بنى اسد بن عبد العزّى بودند و ابو جهل پسر هشام و برادرش حرث و خالد بن وليد بن مغيره كه هر سه از بنى مخزوم بودند، و بنيه و منيه، دو پسر حجّاج و عمرو بن عاص كه هر سه از بنى سهم بودند و امية بن خلف و برادرش ابىّ از بنى جمح بودند.

خبر اين اتحاد شوم، شبانه در شهر پخش شد و به گوش عتبة بن ربيعه كه بزرگ بنى عبد شمس بود رسيد، به سراغ عده‌اى از آنها رفت و آنان را از اين كار منع كرد و گفت فرزندان عبد مناف هرگز دست از خونخواهى محمد بر نخواهند داشت، پس اين عمل را انجام ندهيد، اما او را به غل و زنجير آهنين ببنديد و در ميان خانه‌اى از خانه‌هاى خود زندانيش كنيد، منتظر باشيد تا مرگش فرا رسد

نام کتاب : ترجمه شرح نهج البلاغه نویسنده : ابن ميثم بحرانى ت محمدى مقدم و نوايى    جلد : 4  صفحه : 549
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست