است چنان كه در فصلهاى گذشته از وضع زندگى
آنان بدگويى و نكوهش فرموده است.
اكاسره جمع كسرى به پادشاهان فارس، و قياصره جمع قيصر، به سلاطين روم
اختصاص دارد، و اين چنين جمع بستن بر خلاف قياس است. و دو كلمه دبرو، و وبر كنايه
از شتران مىباشند و با ذكر اين دو كلمه بىچيزى و تنگدستى آنان را خاطر نشان كرده
است، زيرا زخمها و جراحتهاى پشت شتران و به كار بردن كرك و موى آن و خوردن چرك و
خون از لوازم تنگدستى و بد حالى مىباشد، و بنا به روايت ديگر دبر هم كه به معناى
زخم پشت شتر است كنايه از فقر و تنگدستى و اشاره به زندگانى فقيرانه آنها مىباشد
و اين مطلب روشنى است كه عربهاى روزگاران پيشين در پستترين خانهها زندگى
مىكردند، زيرا بيابان نشينان نه داراى قلعههاى محكم و نه منزلهاى با استقامت
بودند كه آنها را از حوادث خرابى و حمله غارتگران نگهدارى كند و اگر برخى از آنان
در بعضى بناها و حصارها زندگى مىكردند و آنان را از بعضى حوادث از قبيل حمله درندگان
و سيل و باد محافظت مىكرد ولى چنان كافى نبود كه بتواند آنها را از شرّ دشمنان
نيرومند و بنيانكن جلوگيرى كند.
(45357- 45340)
اجدبهم قرارا،
و در بى حاصلترين جاها قرار داشتند، زيرا آن بيابانهاى خشك با شهرها
و سرزمينهاى آباد قابل مقايسه نبود.
در عبارت بعد، واژه جناح استعاره از چيزى است كه به آن سبب خواسته
آنان بر آورده شود و تقويت شوند هر گاه به آن پناه برند، و كنايه از اين مطلب است
كه كسى نداشتند كه در خواستشان را پاسخ دهد تا به سبب آن از گرفتاريها مصون
بمانند، و نيز لفظ ظلّ استعاره از نيروى تعاون و هميارى و دستگيرى يكديگر است كه
لازمه انس و الفت با هم باشد و دليل مشابهت اين دو امر آن است: همچنان كه سايه
باعث آسايش و حفظ از گرماى آفتاب مىشود اين امور