يعنى اگر اولياى خدا و پيامبران الهى در آسايش و رفاه بسر مىبردند،
براى كسانى كه دستورهاى آنان را بپذيرند، پاداش آزمايش شدگان نبود، و نيز خود
پيغمبران از اجر و مزد صبر بر گرفتارى و آزار و تكذيب مخالفان نصيبى نمىبردند
زيرا چنان كه قبلا بيان شد در اين صورت نه آزمايشى وجود داشت و نه مخالفى پيدا
مىشد.
(44308- 44303)
5- و كان لا يستحقّ المؤمنون ثواب المحسنين،
و نيز در اين صورت، گروندگان به پيامبران، شايسته ثواب نيكوكاران و
اهل احسان نمىشدند، زيرا محسنين كسانى هستند كه با شيطان مبارزه كنند و صفات
رذيله را از خود دور سازند و نفس خويش را به فضايل بيارايند و براى خدا ايمان
آورند اما ايشان كه يا از روى تمايلات نفسانى به امور مادى و يا از ترس و هيبت
دنيوى به پيامبران گرويدهاند نه ايمانشان همراه با اخلاص است و نه جزء اهل احسان
و نيكوكاران مىباشند.
ششمين امرى كه در صورت تحقق شرط ياد شده لازم مىآيد آن است كه نامها
و عناوين اشخاص با معنايش تطبيق نخواهد داشت، از باب مثال اگر به كسى مؤمن گويند
حقيقت ايمان بر وى صدق نمىكند زيرا تنها با زبان ايمان آورده و از روى ترس يا
هواى نفسانى است نه از روى اخلاص و قلب پاك و همچنين است عنوان زاهد و مسلمان،
بلكه عنوان پيامبر و نبى و رسول نيز چنين است به دليل اين كه در اين حال چنان كه
گفته شد حقيقت نبوت و رسالت از آن شخص قطع شده است خلاصه اين كه اسماء بدون
مسميّمات خواهد بود، با ذكر اين لوازم ششگانه، مقدمه دوم و كبراى قياس مذكور روشن
و خلاصه اين مىشود كه اين قضيه، شرطيه متصله است و
[1] در كلمه اسماء دو وجه جايز است نصب آن بنا بر اين كه مفعول
باشد و معانيها فاعل وجه دوم مرفوع باشد چنان كه در نسخه سيد رضى آمده است ولى در
معنا هر دو يكى است.