ب- زينتهاى ظاهر فريب دنيا را در جلو ديد
انسان آرايش مىدهند و آنان را از لذتهاى بصرى بهرهمند مىكنند.
ج- زمزمههاى شيطانى و وساوس نفسانى كه در گوشها و دلهاى مردم
مىدمند با سخنان فريبنده و آوازهاى دلفريب آنها را مجذوب دنيا كرده و از گوش دادن
به نداهاى ربّانى و حقايق آسمانى آنان را باز مىدارد.
كلمات: استراقا، دخولا و نفثا همگى مفعول مطلق براى فعل محذوف خود
مىباشند و از باب مثال تقدير اوّلى اين است: يسترق عقولكم استراقا.
(44048- 44040)
فجعلكم مرمى نبله،
در پايان امر، مردم را هشدار مىدهد كه شيطان را دشمن اصلى خود
بدانند، زيرا اوست كه آنان را هدف تيرهاى خود قرار داده و لگدكوب گامهايش ساخته
است و دستهاى ستمگرى و جنايت خود را بر روى آنها باز كرده است.
در اين عبارت چند استعاره است الف- نبل استعاره از وسوسههايى است كه
هر كس را تحت تأثير بگيرد.
وى را در وادى هولناك ضلالت و گمراهى ابدى سرازير مىسازد، چنان كه
هر كس مورد اصابت تير، واقع شود مرگ به سراغش مىآيد، و چون آنها هدف وساوس هستند
لفظ مرمى را بر آنها اطلاق كرده است.
ب- لفظ موطىء كه به معناى لگدگاه است استعاره از از ذلت و خوارى
گناه است كه بر او، وارد مىشود مثل وجود بىارزشى كه لگدمال شود و كلمه قدم به
عنوان ترشيح ذكر شده است.
ج- كلمه مأخذ، استعاره از حالت گرفتارى آدميان در بندها و ريسمانهاى
وساوس شيطانى مىباشد و چون معمولا گرفتنها به وسيله دست انجام مىشود لذا كلمه يد
را براى ترشيح آن آوردهاند.