كه لازمه آن است براى آنان خوب جلوه داده و
چنان وانمود مىكرد كه از صفات نيكوتر و سودمندتر مىباشد، و بالاخره اين ظاهر
فريبيها چه بسا كه سبب افتادن آنها در تاريكيهاى نادانى و چاههاى هولناك گمراهى
بوده است.
صفت اعناق در موردى به كار مىرود كه شتر موقع راه رفتن گردن خود را
بكشد و گامهايش را توسعه دهد و اين كلمه در اين جا استعاره از فرو رفتگى كامل آن
مردم در تاريكيهاى جهل و سرعت سير آنان در آن وادى مىباشد و لفظ حنادس كه جمع
حندس و به معناى شبهاى بسيار تاريك مىباشد استعاره از تاريكى و ظلمت جهل و نادانى
است، و مهاوى (پرتگاهها) اشاره به آن است كه گمراهى و راههاى انحراف محل سقوط و
فرو افتادن از بلنديهاى قله كمال و درجات خوشبختى و سعادت است، اضافه جهالت و
ضلالت به سوى ضمير شيطان از باب اضافه مسبب به سوى سبب است زيرا شيطان سبب گمراهى
و جهل مىباشد.
(43928- 43910) دو واژه ذلل و سلس، جمع ذليل و سلس كه صفت شتر رام و
مطيع مىباشند، منصوب و حال براى ضمير جمع در فعل اعنقوا است يعنى در راه ضلالت و
گمراهى شتافتند در حالى كه مطيع و فرمانبردار بودند، و كلمه امرا منصوب و مفعول به
براى فعل محذوف است كه تقدير آن چنين است فاعتمد امرا ... پس شيطان امورى را براى
پيروان خود پايه ريزى كرد و همه در مسير آن قرار گرفتند، و آن امور عبارت از وسوسه
و بر خود باليدن و فرو رفتن در جهل و ضلالت است و كلمه كبرا عطف بر امرا و مفعول
مىباشد يعنى تكبر و مفاخرهاى را در ميان آنان مرسوم ساخت كه از شدت آن، سينه،
احساس تنگى مىكرد.
(43940- 43933)
الا فالحذر الحذر ... كبرائكم،
پس از بيان ذمايم شيطان و علل آن، مردم را از پيروى ناآگاهانه، از
سردمداران و بزرگان خود بر حذر داشته است و اين مطلبى است كه قرآن هم يادآور شده و
خداوند كسانى را كه در قيامت جرم گمراهى خود را به بهانه پيروى از پيشوايان خود
مىخواهند از بين ببرند