(43650- 43640) دو كلمه: ولجات، ورطات، استعاره از حالتهايى است كه
موجب تحمل خوارى و قتل مىشود، مثل مكانهائى كه از ترس دشمنان با خوارى به آن پناه
مىبرند و در آن جا به قتل مىرسند و يا كنايه از پيروى كردن از دشمنان و تسليم
بودن در مقابل آنان مىباشد، و منظور از اقحام و احلال آن است كه دشمنان حق و
شياطين يا مخالفان، آنان را به اكراه و جبر به اين حالتها و جايگاهها وادار
مىسازند و چون افتادن در اين چاههاى عميق گمراهى باعث رنج و آزارهاى طاقت فرساست
صفت لگدكوب كردن و مجروح ساختن را براى آن استعاره آورده است يعنى آنان را در سوزش
زخمها و جراحتها مىافكند و هنگامى گفته مىشود: اثخن فى الجراح كه به شخصى جراحت
بسيار وارد شود، و آن چنان زياد و ظاهر شود كه گويا در آتش سوزان قرار گرفته است.
(43671- 43651)
طعنا ... لمقاتلكم،
امام (ع) چشمها را محل نيزههاى دشمنان قرار داده و همچنين گلوها را
محل قطع شدن و بينيها را جاى نرم كردن و كوبيدن و كشتارگاهها را مقصد و مقصود آنان
خوانده است به اين دليل كه هر گاه كسى بخواهد ديگرى را با ذلت به هلاكت رساند اين
امور را در اين موارد انجام مىدهد، زيرا اگر چه از باب مثال ضربت نيزه بر تمام
بدن رنجآور است امّا وقتى كه به چشم وارد شود سختتر است و منظرهاى زشتتر ايجاد
مىكند، و بقيه هم بر همين قياس مىباشد.
بعضى از شارحان گفتهاند، نصب كلمات طعنا، حزّا، دقّا، قصدا و سوقا
مصدرهاى منصوب به فعل مقدر مىباشند و اين بهترين وجوه است ولى بنا بر روايت
لإثخان الجراحه كه لام در اوّل آن آورده شود، مىتوانيم طعنا و دو كلمه بعدش را
مفعول دوم براى فعل او طأوكم و لام را براى غرض بگيريم يعنى به خاطر اين كه
جراحتهاى شما را افزايش دهند شما را با نيزه زدن و گلو بريدن و