كشته شد ديگرى سلاح و لباس وى را مالك
مىشود واژههاى نهب و عطب كه به دنبال عبارت بالا ذكر شده قريب به اين معناست،
دنيا سراى غارتگرى و وادى هلاكت است.
(43152- 43144)
13- اهلها ساق و ...،
اهل دنيا پيوسته در شدايد و ناراحتى به سر مىبرند و اين حال انسان
مىباشد، مرحوم قطب الدين راوندى در شرح عبارت فوق گفته است مراد آن است كه مردم
دنيا هر كدام بىدرنگ در پى ديگرى به سوى آخرت روانند و فاصلهاى ميانشان نمىافتد
مانند ضرب المثلى كه گفتهاند:
ولدت فلانة ثلاثه بنين على ساق يعنى فلانه زن، سه پسر پشت سر هم
زاييد در حالى كه ميان آنها به آمدن دخترى فاصله واقع نشد، اما ابن ابى الحديد اين
معنا را نپذيرفته بلكه واژه ساق را كنايه از امر شديد دانسته چنان كه در اول بيان
داشتيم. بعضى هم آن را مصدر دانستهاند يعنى اهل دنيا به سوى آخرت رانده مىشوند.
كلمه لحاق به اين معناست كه هر كدام از مردم دنيا در به وجود آمدن و از ميان رفتن
به ديگرى ملحق مىشود و لفظ فراق يعنى ميانشان جدايى و فراق مىافتد چنان كه
گفتهاند الدنيا مولود يولد و مفقود يفقد، دنيا چيزى است كه پيوسته زاييده مىشود
و سپس نابود مىشود. ممكن است منظور از لحاق، ملحق شدن زندگان به مردگان در عدم
باشد.
(43155- 43153)
14- قد تحيّرت مذاهبها،
راههاى دنيا باعث سرگردانى آدمى است منظور از اين راهها نه جادههاى
حسّى روى زمين است و نه مذاهب اعتقادى بلكه مقصود روشهاى عقلى و تدبيرهاى
خردمندانهاى است كه عقلا به منظور دست يافتن به منافع دنيا و دفع شرور آن به كار
مىبرند و اين كه امام (ع) سرگردانى و حيرت را به اين روشها نسبت داده و
مىفرمايد: راههاى دنيا سرگردان است، از باب مجاز و ذكر پذيرنده به جاى انجام
دهنده مىباشد زيرا حقيقت امر آن است كه روندگان اين راهها، دچار حيرت و سرگردانى
مىباشند.