(لات): حرف سلب است، اخفش مىگويد علماى نحو
اين كلمه را مانند ليس دانسته و اسمش را در تقدير گرفتهاند و اين كلمه هر وقت با
كلمه حين به كار مىرود، ولى گاهى هم حذف مىشود، مثل قول مازن بن مالك: «حنت و
لات حنت [1]» كه كلمه حين حذف شده و
بعضى اين عبارت را و لات حين مناص، خوانده و خبر آن را مقدر گرفتهاند اما ابو
عبيده مىگويد اصل اين كلمه لاء بوده و حرف تا، بر سر حين افزوده شده، گر چه در
اين جات، جدا نوشته شده است، چنانكه ابو و جره گفته است: «العاطفون تحين ما من
عاطف [2]» مورّج معتقد است كه ت در لات
حرف زيادى است چنان كه در ثمّت و ربّت افزوده شده است.
(بال): به معناى حال و شأن و امر، و نيز به معناى قلب مىآيد.
[ترجمه]
«حمد خداى را كه ستايشش آشكار و لشكرش غالب و بزرگيش برتر است، او را
بر نعمتهاى پى در پى و بخششهاى بزرگش مىستايم، خداوندى كه چون بردباريش زياد است
عفو مىكند و در تمام داوريهاى خود عدل و داد را رعايت مىفرمايد و به آينده و
گذشته آگاه است، با دانش و آگاهى خود، ايجاد كننده آفريدهها و با امر و فرمان خود
خلق كننده آنان مىباشد، در حالى كه نه پيروى از كسى كرده و نه آموزشى يافته و نه
بهرهمند از نمونه صنعت كار دانا و دور انديشى بوده، نه به خطا و اشتباهى برخورده و
نه از حضور جماعتى استفاده كرده است و شهادت مىدهم كه محمد (ص) بنده او و فرستاده
وى مىباشد، او را برانگيخت، در حالى كه مردم در گمراهى به سر مىبردند، و در
سرگردانى غوطهور بودند، مهارهاى هلاكت آنان را مىكشيد و قفلهاى شك و گمراهى بر
دلهاى آنها، نهاده شده بود.
اى بندگان خدا، شما را به تقواى الهى سفارش مىكنم، كه حقى از