تصرف مىپذيرد و اسرار الهى را كه برايش
مىگويند باعث شادمانى وى مىشود. پس اين گونه اشخاص داراى سينهاى مطمئن مىباشند
كه اسرار الهى را در آن جاى داده و از انتقال آن به كسانى كه اهلش نيستند خوددارى
مىكنند و آن چنان عاقل و خردمند و صبور و بردبارند كه ديدن و شنيدن مطالب بسيار
شگفتانگيز، كوچكترين تزلزلى در عقيده آنان به وجود نمىآورد، تا اسرار الهى را
ضايع يا انكار كنند بلكه اگر بتوانند حقيقت آن را درك كنند مصرّانه درستى آن را
امضاء مىكنند و آن گاه كه از درك واقعى آن فرو مانند باز هم به اعتقاد آنان
لطمهاى نمىخورد بلكه بطور اجمال باور دارند و حقيقت آن را هم به خداوند متعال
واگذار مىكنند و در جاى ديگر نيز سخنى شبيه اين سخنان از حضرت نقل شده است كه
ترجمه آن چنين است: قبيله قريش به جستجوى سعادت بود اما به بدبختى و شقاوت دچار شد
و به طلب نجات رفت ولى به هلاكت رسيد واى به حالشان، مگر اينها قول خداى تعالى را
نشنيدند كه مىفرمايد: «وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ
اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُمْ بِإِيمانٍ أَلْحَقْنا بِهِمْ.»[1] پس كى و چگونه مىتوان از در خانه ذرّيه رسول
خدا به جاى ديگر رفت؟ خاندان نبوت كه خداوند ساختمان وجودى آنان را بر فراز تمام
بناهاى عالم هستى برافراشت و آنان را سربلندترين خاندانها قرار داد و بر تمام خلق
ايشان را برگزيد. اما من، آگاه باشيد كه تمام ذريه پيامبر به منزله شاخههايى
هستند كه من درخت آنهايم و نيز آنان درخت پر از شاخ و برگند و من به منزله تنه آن
درخت مىباشم، من و رسول خدا مانند دو نور هستيم، ما پيش از آفرينش بشر و حتى قبل
از آفرينش گل آدم سايههايى در زير عرش الهى بوديم ما اشباح و مظاهرى والامقام
بوديم نه اجسامى در حال رشد، همانا درك موقعيت ما امرى است بسيار دشوار كه
[1] سوره طور (52) قسمتى از آيه (20) يعنى: آنان كه ايمان آوردند و
فرزندانشان هم در ايمان آوردن پيروشان شدند ما آن فرزندان را به آنها ملحق مىكنيم
....