مسلمانى كه مرتكب گناه مىباشد و اگر مرگش
فرا رسيد و گناهان خود را تدارك نكرد آن وقت هنگام برائت جستن از وى فرا مىرسد
زيرا پس از مرگ اميد و انتظار و برگشتن از گناه باقى نمىماند، برخى از شارحان
گفتهاند مراد از اين بيزارى جستن، طرد مطلق و بيزارى كلى است كه تا پيش از مرگ
روا نيست و گرنه بيزارى مشروط از فاسق قبل از مرگ هم جايز است يعنى از گناهكار
بيزارى بجويد تا موقعى كه آلوده به گناه است و توبه نكرده باشد.
(42273- 42268)
3- مسأله سوم: و الهجرة قائمة على حدّها الاول،
حقيقت معناى لغوى هجرت، ترك منزل و رفتن به منزلى ديگر مىباشد، و
اين كه از نظر عرف مسلمين به هجرت در زمان حضرت رسول اكرم اختصاص يافته آن را بطور
كلى از معناى لغويش خارج نمىسازد، اين جا نيز مراد امام (ع) از اين كه مىفرمايد:
هجرت بر حدّ نخست خود باقى است، آن است كه در اين زمان هر كس براى احياى دين خدا و
شناخت معارف حقّه اسلام حركت كند و به امام و رهبر توحيدى خود بپيوندد مهاجر حساب
مىشود زيرا او نيز ترك باطل كرده و به جانب حقّ شتافته است، و اين مطلب به دو
دليل اثبات مىشود، يكى دليل نقلى و ديگرى دليل عقلى امّا دليل نقلى خود، دو راه
دارد:
الف- آيه قرآن «وَ مَنْ يُهاجِرْ فِي
سَبِيلِ اللَّهِ يَجِدْ فِي الْأَرْضِ مُراغَماً كَثِيراً وَ سَعَةً[1]» در اين قسمت از آيه، خداوند هر كس را
كه وطن و زندگانى خود را براى به دست آوردن دين خدا و اطاعت فرمان او ترك كند
مهاجرش خوانده است و چون واژه من طبق تحقيقى كه در علم اصول فقه به عمل آمده
عموميت دارد و همه كس را شامل مىشود پس تمام كسانى كه در راه دين خدا مسافرت
مىكنند مهاجر خواهند بود.
[1] سوره نساء (4) آيه (99)، يعنى: هر كه در راه خدا مهاجرت كند،
در زمين براى آسايش و گشايش امورش جايگاه بسيار خواهد يافت ...