علاقه به دنيا داشته و به لذتهاى آن سر گرم
بوده، اين عشق و علاقه در جوهره وجودى او جايگزين و برايش ملكه شده است، هم اكنون
كه از آن جدا مىشود، دست و پا مىزند كه خود را به محبوبش برساند و نمىرسد امّا
با ديده حسرت به گذشته خود مىنگرد و به آن مشغول مىشود ولى غم فراق محبوب او را
در چنان عذابى فرو برده است كه هر زن شيردهى طفلش را فراموش مىكند و هر آبستنى
بار رحم را بيافكند. با آن كه مست نيستند ولى بيخود و مست ديده مىشوند، اما عذاب
الهى بسيار سخت و شديد است.
6- اينها سراى آخرت را كه هم اكنون به آن منتقل شدهاند ضايع
ساختهاند به علّت آن كه در دنيا، كارى را كه در آخرت بر ايشان سودمند باشد انجام
ندادهاند.
7- اكنون نمىتوانند از بدبختى و عذابى كه در اثر اعمال زشت دنيايشان
براى خود به وجود آوردهاند، خود را برهانند، زيرا وقت آن سپرى شده است، موقعى
مىتوانستند چنين كارى بكنند كه در دنيا بودند و فرصت توبه و انجام دادن اعمال نيك
داشتند.
8- و نيز قادر نيستند كه اعمال نيك ديگرى انجام دهند تا بر ثوابها و
حسناتشان افزوده شود چنان كه خداوند از حالت آنان حكايت كرده و مىفرمايد: «حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ
لَعَلِّي أَعْمَلُ[1]».
9- آن قدر به دنيا انس و علاقه داشتند كه مغرورشان ساخت.
10- آن چنان به لذتهاى دنيا دلگرم و مطمئن بودند كه به ورطه هلاكتشان
انداخت.
اين دو حالت اخير لازم و ملزوم يكديگرند زيرا حصول لذتهاى
[1] سوره مؤمنون (23) قسمتى از آيههاى (99 و 100) يعنى: ...
هنگامى كه مرگ يكى از آنها فرا رسد گويد: بار الها، مرا به دنيا باز گردان، تا
شايد به تدارك گذشته، عمل نيكى انجام دهم، و به او خطاب شود: