كه با استفاده از حركات بدنى و زمان معين و
وسايل مادّى براى كسب فايده و با قصد و اختيار انجام مىشود. حالت سوم آن كه فقط
جود و بخشندگى ذاتى وى فعل را هستى داده و افاضه فيض فرموده است و از اين قسمتهاى
مختلف حالت اول بر خداوند محال است زيرا كار حق تعالى طبيعت بىشعور نيست و همچنين
است حالت دوم به دليل آن كه توضيح خواهيم داد كه كارهاى خدا به منظور فايده و غرضى
نيست پس فقط حالت سوم باقى مىماند و در اين افعال نه حركات بدنى و ابزار مادّى به
كار گرفته و نه غرضش كسب فايدهاى مىباشد تنها كمال ذاتى و بخشندگى كامل خداوند
باعث صدور امور و پديد آمدن افعال مىباشد و اين مطلب را در اصطلاح ابداع و اختراع
مىگويند، اين مسأله نياز به بحث طولانى دارد كه اكنون جاى آن نيست.
اين كه پروردگار متعال در كارهاى خود غرض و فايدهاى را در نظر ندارد
به اين دليل است كه اگر اين غرض، كمالى براى ذات خدا باشد لازم آيد كه موقع نبودن
آن، ذات بارى ناقص باشد و اگر كمال نباشد ترجيح بلا مرجحّ خواهد بود، هر دو فرض
باطل و محال است. حال اگر گفته شود: درست است كه فعل خدا به منظور غرضى براى خودش
نيست بلكه سودى از آن نصيب بندگان مىشود، پاسخ آن است كه اين محال و باطل مىباشد
زيرا اگر وجود و عدم اين فايده نسبت به خود حق تعالى يكسان باشد ترجيح بدون مرجح
لازم مىآيد و اگر يكسان نباشد چنان كه روشن ساختيم موجب نقص در ذات بارى تعالى
خواهد بود كه ناروا و محال است.
حق تعالى معروض ان ينفعل و تاثير پذيرى نيز نمىباشد زيرا اين صفت
باعث پيدايش تغيير در ذات وى مىشود كه از ويژگيهاى امكان است در صورتى كه خداوند
از صفات ممكن بدور مىباشد.