نشانده، و دليل تسليت براى همه مرگها و
مصيبتها شده است، اگر اين امر نبود كه تو دستور به صبر و شكيبايى فرمودهاى و از
بيتابى نهى كردهاى آن قدر بر تو مىگريستيم كه سرچشمه اشكهايمان خشك شود و درد و
غم پيوسته و حزن و اندوهمان هميشه باقى باشد، گر چه اينها نيز براى از دست دادن تو
اندك است اما مرگ چيزى است كه نمىتوان آن را برگرداند و دفع كرد، پدر و مادرم
فدايت باد، ما را در حضور پروردگارت ياد كن و از خاطرمان مبر.»
[شرح]
(54769- 54748)
بابى انت و امّى،
اين عبارت (جار و مجرور) متعلق به فعل محذوفى است كه أفديك مىباشد.
و اين كه حضرت در باره پيامبر مىگويد: با مرگ تو چيزى قطع شد كه در مرگ هيچ كسى
قطع نشد به خاطر آن است كه ايشان آخرين پيامبر بود و پس از وى وحى و پيامبرى نيست،
و منظور از اخبار آسمان، وحى الهى است، اما اهل تأويل مىگويند آسمان كنايه از
جايگاه بلند معنوى يعنى آسمان غيب و مقام فرشتگان عالم بالاست.
(54782- 54770)
خصصت ... سواء،
مصيبت تو اين خصوصيت دارد كه پس از اين هرگز مردم مثل آن را نخواهند
ديد و از اين رو فقدان تو براى تمام مصائب آنان در فقدان عزيزانشان، مايه تسليت و
دلدارى شد و دل تمام آنها را بطور مساوى جريحهدار ساخت، در حالى كه خصوصيت و
عموميت صفت مصيبت مىباشند ولى در عبارت، آنها را به خود پيامبر نسبت داده است به
آن دليل كه اين مصيبت و اندوه به خاطر آن حضرت مىباشد.
(54800- 54783)
عبارت و لو لا ... و قلّا لك،
عذرى است از طرف امام (ع) كه چرا گريه زياد و اندوه فراوان را در
مصيبت پيامبر ترك كرده است، و امر آن حضرت را به صبر كردن در هنگام مصيبت و نهى وى
را از جزع و بيتابى در وقت سختيها به عنوان دليل براى اين عمل خود بيان فرموده
است. در متن سخن امام تمام كردن و به پايان رساندن چشمههاى داخل سر، كنايه از
زيادى گريه و واژه داء كنايه از