صفت احتدام را كه به معناى تندى و خشم است
براى بيماريهاى مرگ آور استعاره آورده است.
(54242- 54240) 15- واژه حنادس را كه به معناى تاريكيهاست، استعاره
آورده از حالاتى كه براى انسان بر اثر سكرات و بيهوشيها در هنگام فرا رسيدن مرگ
پيدا مىشود كه بايد از آن ترس و وحشت داشت.
(54245- 54243) 16- و نيز لفظ غواشى را از حالاتى استعاره آورده كه
بر اثر بيهوشيهاى مرگ بر او عارض مىشود و حواس ظاهرى و قواى ادراكى و تشخيص و فهم
او را از وى مىگيرد.
(54248- 54246) 17- اين ويژگى عبارت است از شتاب و سرعت دردآور مرگ،
كه در آن حال ناگهان تودهاى از آلام و دردها او را فرا مىگيرد.
(54251- 54249) 18- تاريكى فراگير مرگ، بيهوشيهايى كه در دم مرگ هر
لحظه بر آدمى افزوده مىشود و به تدريج قواى وى را از درك و فهم مىاندازد و به
اين منظور لفظ اطباق را استعاره از فرا گيرى اين حالات آورده و آن را به دجوّ و
شدّت ظلمت توصيف فرموده است به نظر شارح معناى عبارت دجوّ اطباقه اين است ولى
احتمال ديگرى نيز در معناى آن داده است كه منظور از آن تاريكى باشد كه بر اثر
پوشاندن قبر، براى ميت به وجود مىآيد.
(54254- 54252) 19- از دريافتن مرگ، به عنوان استعاره، تعبير به
چشيدن آن فرموده و براى تأكيد بيشتر از درك سختيهاى آن صفت جشوبت را كه به معناى
خشونت و درشتى مىباشد براى آن بيان داشته است.
(54274- 54255) 20- آخرين ويژگى كه شارح در اين قسمت از سخنان حضرت
براى مرگ بر شمرده اين است كه مخاطبهاى خود را از آمدن ناگهانى آن بر حذر داشته.
برخى از نكات ادبى كه در اين عبارت: فكأن قد أتاكم بغتة بيان شده
چنين است: كلمه كأن مخفّف كأنّ و از حروف مشبه به فعل و اسمش ضمير شأن