(عفت الآثار): آثار محو شد، ناپديد شد
(نمارق: جمع نمرق و نمرقه): متكاى كوچك (كلكل): سينه (بعثرت القبور): قبرها نبش
شد، و آنچه در آن بود بيرون آورده شد، هر گاه شخصى كالاى فروشى خود را، هم زند، و
زير و رو كند بطورى كه آنچه در پايين است بالا بيايد و آنچه در بالاست پايين آيد،
مىگويند:
(بعثر الرجل متاعه): آن مرد كالاى خود را زير و رو كرد.
[ترجمه]
«دنيا سرايى است كه با گرفتارى در آميخته و به مكر و فريبكارى شهرت
يافته است، همواره بر يك حال باقى نمىماند، وارد شوندگان به آن سالم نمىمانند
احوالش گوناگون و اوضاعش در تغيير است خوشى در آن نكوهيده و آسودگى در آن وجود
ندارد، ساكنان دنيا هدف بلايند كه دنيا آنان را با تيرهاى خود نشانه گرفته و با
مرگ نابودشان مىكند.
بدانيد اى بندگان خدا، شما و دنيايى كه در آن قرار داريد در همان
مسيرى گام برمىداريد كه گذشتگان شما آن را پيمودهاند، آنها كه عمرشان از شما
درازتر و خانههايشان از خانههاى شما آبادتر و آثارشان از شما بيشتر بود،
صداهايشان خاموش شد و از هوا و هوس افتادند و بدنهايشان پوسيد و ساختمانهايشان
خالى ماند و آثارشان مندرس شد، كاخهاى بر افراشته و ساختمانهاى استوار و بالشهاى
گسترده را به سنگهاى محكم و قبرهاى به لحد چسبيده، تبديل كردند، آن قبرهايى كه
اطرافشان ويران شده و ساختمان آنها با خاك استوار شده است مكان آن قبرها با هم
نزديكند ولى آنان كه در قبرها خوابيدهاند، غريب و تنهايند در يكجا اجتماع دارند
ولى ترسان و هراسانند و گروهى به ظاهر راحتند امّا در واقع گرفتارند، با وطنهاى
خود انس نمىگيرند، با آن كه با هم نزديك و همسايهاند، امّا همانند همسايگان با
هم آميزش ندارند، چگونه ميان آنها ديد و باز ديد باشد و حال آن كه پوسيدگى با سينه
خود آنان را خرد كرده و سنگ و خاك ايشان را خورده است، اكنون تصوّر كنيد كه شما
نيز به جاى آنها رفتهايد و آن خوابگاه شما را به گرو گرفت، و آن امانتگاه شما را
در آغوش دارد، پس چگونه خواهد بود حال شما، وقتى كه كارهايتان سرآيد و قبرها زير و
رو شود؟ «هُنالِكَ تَبْلُوا كُلُّ نَفْسٍ ما