از فرومايگان و اشرار است، زيرا گاهى فقر و
نياز چنان شديد مىشود كه آدمى را وادار مىكند به نااهلان رو آورد و از آنان
درخواست ترحم كند و به تجربه ثابت شده است كه ترحم خواستن از ناكسان و اشرار و
دراز كردن دست نياز به طرف آنان، در ذايقه نيكان و صاحبان مروّت، از داروى تلخ و
سمّ مهلك ناگوارتر است.
(53688- 53679) 4- پىآمد چهارم تنگدستى و نيازمندى آن است كه آدمى
ناچار مىشود كسانى را كه به وى بخشش و مساعدت كردهاند، بستايد و آنانى را كه كمك
نكردهاند نكوهش و مذمّت كند، و اين خود صفتى است كه انسان را از توجه به خدا و
روآوردن به قبله حقيقى باز مىدارد.
(53703- 53689) و او در عبارت و انت، واو حاليّه است. يعنى خداوندا
حيثيت و آبروى مرا با فقر و احتياج، بىمقدار مكن كه به سبب آن دچار اين ناگواريها
شوم، در حالى كه تو هستى كه با احاطه قيوّمى خود بر همه سببهاى عالم وجود برترى
دارى و از همه شايستهترى كه به هر كس آنچه بخواهى عطا كنى و آنچه بخواهى منع
نمائى، تو سر چشمه بذل و بخشش و غنا و بىنيازى هستى، زيرا احتياجى به خلق ندارى و
تمام آفريدگانت در جهات ظاهرى و معنوى به تو نيازمند و محتاجند چون قدرت بىپايان
تو سراسر ممكنات را در تسخير دارد. توفيق از خداوند است.