و بديهى است كسى كه هيچ يك از علل سه گانه
زير: برادرى و فقر شديد و مستحق بودن فقير از بيت المال، نتواند او را وادار كند
كه خواسته او يا حد اقل جزئى از آن را تامين كند، چنين كسى بزرگتر از آن است كه
ذرهاى ستم كند و يا حتى به آن نزديك شود، امام (ع) لفظ سمع را كه به معناى شنيدن
است بطور استعاره براى لذت بخشش آورده است، زيرا چنين توهم مىشد كه آن حضرت لذّتى
را كه از عطاى بيجا به برادر فقيرش مىبرد، با خساراتى كه از آن راه به دين او
وارد مىشود عوض مىكند و از بيت المال به وى چيزى مىدهد، منظور از واژه «قياده»
در اين جا چيزى است كه پيروى از آن باعث انحراف از راه حق و عدالت مىشود از قبيل
دلسوزى و رحم و شفقتهاى بىاساس، امام عليه السلام آهن را داغ، و به دست عقيل
نزديك كرد تا وى را متوجه آتش سوزان آخرت كند و به اين سبب موقعى كه صداى نالهاش
بلند شد، فرمود: أتئنّ من حديدة احماها انسانها ... استدلال بدين گونه است در
صورتى كه در مقابل اين آهن داغ دنيا كه چندان مهم نيست نالهات بلند مىشود و
مىترسى به طريق اولى بايد از آتش دوزخ و سوزندگى آن بترسى و بنالى، و چون ترس از
آتش دوزخ باعث ترك ظلم و ستم مىشود. پس چنين درخواستى از من مكن زيرا درخواست
نابجا و ستمى نارواست، و پس از آن كه حضرت براى برادرش عقيل ثابت كرد كه واجب است،
چنين توقّع بيجايى را ترك كند، براى خود نيز استدلال فرمود كه بايد چنين بخشش
نابجايى كه يك نوع ظلم است نكند، و فرمود: أتئنّ من الأذى و لا ائنّ من لظى؟ يعنى
در صورتى كه تو از ناراحتى آتش دنيا چنين مىترسى و مىنالى پس من چگونه از آتش
غضب خدا ننالم و نترسم و اين كه مىفرمايد، چرا من از آتش دوزخ ننالم با آن كه در
حال حاضر در دنيا حرارت آتش دوزخ وجود ندارد، به اين دليل است كه آنچه بطور حتم در
اثر ظلمى كه تا كنون تحقّق دارد واقع مىشود به منزله امر محقق قرار داده شده است
تا نتيجه