بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ[1]» و نيز اشاره به همين معنا دارد آيه شريفه: «إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما
بِأَنْفُسِهِمْ[2]» يعنى خداوند آنچه را
به قومى داده دگرگون نمىكند مگر آن گاه كه در نتيجه به جا آوردن گناه استعداد
دگرگونى پيدا كنند.
(38276- 38246)
فرموده است: و لو أنّ النّاس ... تا كلّ فاسد.
اين سخنان گوياى اين است كه با نيّت راست و قلب مشتاق به خدا پناه
بردن، و از هر چه جز اوست گسستن، انسان را آماده مىكند كه خداوند خواستهاى او را
بر آورد، خواه اين كه مطلوب او برگشت نعمت از دست رفته و يا درخواست نعمتهايى تازه
باشد و يا خواهان اين باشد كه سختى و بدبختى از او دور شود، و يا بخواهد اينها بر
دشمنش فرود آيد، مراد از ردّ شارد برگشت نعمت از دست رفته، و منظور از اصلاح فاسد،
به صلاح آوردن ساير احوال است.
(38284- 38277)
فرموده است: و إنّي لأخشى عليكم أن تكونوا في فترة.
واژه فترت (دوران) كنايه از وضع جاهليّت است و مجازا نام ظرف به
مظروف داده شده است يعنى بيم دارم در تعصّبات نادرستى كه داريد و برخاسته از هوا و
هوسهاى گوناگون است احوال دوران جاهليّت را داشته باشيد.
(38297- 38285)
فرموده است: و قد كانت امور ... تا محمودين.
طايفه اماميّه گفتهاند: منظور از امورى كه مردم بدان رغبت كردند
مقدّم داشتن خلفاى پيشين بر آن حضرت است، ديگران گفتهاند: مراد تمايلات و اقدامات
آنان در قبال آن حضرت است كه به هنگام تشكيل شورا عثمان را بر او مقدّم داشته و به
خلافت برگزيدند، و گفتارها و كارهايى كه در اين شورا جريان يافت.
(38309- 38298)
فرموده است: و لئن ردّ عليكم امركم.
[1] سوره فصّلت (41) آيه (46) يعنى: و پروردگارت بر بندگان ستمكار
نيست.
[2] سوره رعد (13) آيه (11) يعنى: خداوند سرنوشت هيچ قومى را تغيير
نمىدهد تا گاهى كه آنها خود را تغيير دهند.