حصول و ثمر بخش است و همين پندار موجب درازى
آرزوهاى او مىگردد، امّا گاهى پيش از آن كه به اين آرزوها برسد نابود مىشود. و
گاهى هم پس از تحمّل رنجهاى دراز پوچى و بطلان اين دلائل و خيالات بر او آشكار
مىگردد.
يكى ديگر از زشتيهاى دنيا اين است كه هر كس در راه رسيدن به آن بكوشد
و آن را دوست بدارد، دنيا در باره او بخل نمىورزد، و راه رسيدن او را به سر منزل
نابودى آسان مىگرداند، و وى را هدف تير مصيبتهاى شگرف و نابهنگام قرار مىدهد.
ديگر اين كه هر كس به دنيا دست يابد، دنيا بر او چيره مىشود، يعنى
هر كس در اين جهان سلطنت و قدرتى پيدا كند دنيا بزودى بر او غلبه يافته به هلاكتش
مىرساند.
صفات مذكور از قبيل اين كه دنيا آرزومندان خود را مىفريبد، و هر جا
غلبه يابند بر آنها چيره مىشود و بر دوستان خود رحم نمىكند كه همه از شئون دشمنى
حيلهگر است، استعارهاند، وجه مناسبت اين است كه زندگى دنيا و شيفتگى و دلبستگى
به آن، و دولت و قوّت يافتن در آن همگى مستلزم نابودى در دنيا و آخرت است همچنان
كه فريفته شدن به دشمن مكّارى كه دوستى هيچ كس را در دل ندارد و بر كسى اعتماد
نمىكند موجب هلاكت و نابودى است.
سپس تذكّر مىدهد كه شكر منعم واجب است، و بايد از قصور خود در سپاس
نعمتهاى خداوند به او پناه برد، و سوگند ياد مىكند كه نعمت از مردم گرفته نمىشود
جز به سبب گناهانى كه مرتكب مىشوند، و اين سخن اشاره است به اين كه گناه، موجب
زوال نعمت و نزول عذاب و انتقام خداوند است، زيرا اگر مردمى با وجود ارتكاب گناه،
مستحقّ افاضه نعمت و بخشش باشند، سلب و منع نعمت از اين مردم كه شايستگى و آمادگى
آن را دارند عين ظلم است، و اين از خداوند كه فيّاض مطلق است محال است، چنان كه
فرموده است: «وَ ما رَبُّكَ