هر چيزى را كه مسلمانان ناخوش مىدارند و
عرف و شرع اقتضاى دگرگونى آن را دارد نسبت به تغيير آن اقدام مىكند پس از اين
امير مؤمنان (ع) با ذكر امورى چند لزوم نفرت و بيزارى جستن از دنيا را بدين شرح
گوشزد مىكند:
(36635- 36607) 1- از اين كه مردم آرزومند و مايل به دنيا باشند و در
برابر محروميّت از خوشيها و نعمتهاى آن خشمگين و هنگام برخوردارى از آنها خشنود
شوند دستور بيزارى مىدهد، زيرا دنيا خانه و منزلگاهى نيست كه انسانها براى آن
آفريده شده و بدان خوانده شده باشند، و اين خود هشدارى است بر لزوم توجّه به جهان
واپسين و كار و كوشش براى آن.
(36654- 36636) 2- با ذكر اين كه مال و متاع دنيا براى كسى باقى
نمىماند، و مردم هم در اين جهان پايدار نمىمانند از شيفتگى و دلبستگى به دنيا
دستور نفرت و بيزارى مىدهد.
(36738- 36655) 3- تذكّر مىدهد كه در دنيا حقيقة سودى نيست، و اگر
چه انسان را با زرق و برق خود فريب مىدهد و معتقد مىگرداند كه در آن خير و كمالى
است امّا در برابر به حدوث آفات و بروز دگرگونيهاى ناگوار و گوناگون نيز هشدار
مىدهد، از اين رو سزاوار است مردمان، خير اندك آن را به خاطر شرّ بسيارى كه دارد
رها كنند و با توجّه به بيمهايى كه مىدهد از دواعى دل انگيز آن چشم پوشند، و در
راه به دست آوردن سود واقعى و سرايى كه به آن دعوت شده و براى آن آفريده شدهاند
بر يكديگر سبقت جويند، و از ته دل از دنيا منصرف باشند يعنى در آن زهد حقيقى پيشه
كنند، زيرا زهد ظاهرى كسى كه در برابر محروميّت از متاع دنيا و ناكاميهاى آن آه و
ناله سر مىدهد سودى ندارد، امام (ع) اين آه و فغان زاهد نمايان را به بانگ و ناله
كنيزكان تعبير فرموده است، زيرا اين آواز، بيشتر از آنها كه معمولا مورد ضرب و شتم
قرار مىگيرند شنيده مىشود، و بر اثر آن به ناله و زارى مىپردازند. بايد دانست
به جاى واژه حنين كه به معناى بانگ زارى است خنين