يعنى: قريش به اين بسنده نكردند كه حقّ مرا
بگيرند و خاموش مانده نگويند حقّ ماست، بلكه آن را از من گرفتند و مدّعى شدند كه
اين حقّ خود آنهاست، و اين در حالى بود كه بر خود واجب مىديدم از كشمكش و نزاع بر
سر خلافت دورى جويم، و اى كاش آنهايى كه به غصب حقّ من پرداختند، حقانيّت مرا
اعتراف مىكردند كه در اين صورت درد سبكتر و مصيبت آسانتر بود.
در عبارت إنّ في الحقّ أن تأخذه فعل تأخذه و همچنين فعل تتركه در
جمله بعد هر دو با نون متكلم نيز روايت شده، و نسخه شريف رضىّ رضوان اللّه عليه به
همين گونه است و مراد اين است كه سران قريش پس از آن كه حقّ مرا غصب كردند گفتند:
ما در اين امر هر گونه بخواهيم رفتار مىكنيم، و آن را به هر كس جز تو بخواهيم
مىدهيم و مىگيريم.