دورتريد به اين معناست كه براى رسيدن به
خلافت آزمندتر، و از شايستگى و استحقاق دورتريد، و اين گفتار به گونه استدلال و به
صورت قياس ضمير از شكل اوّل است كه مخاطب را خاموش مىكند، صغراى اين قياس همان
است كه ذكر شده و كبراى آن كه محذوف است اين است: هر كس به اين امر حريصتر و از آن
دورتر باشد نمىتواند ديگرى را كه به آن نزديكتر و شايستهتر است حريصتر خوانده و
او را سرزنش كند.
(36304- 36246)
فرموده است: و أنا أخصّ و أقرب.
اين نيز صغراى قياس ضمير است كه امير مؤمنان (ع) در اثبات اولويّت
خود براى طلب خلافت بيان فرموده و كبراى قياس مذكور اين است كه: هر كس به اين امر
بيشتر اختصاص دارد و بدان نزديكتر است به مطالبه آن اولى و سزاوارتر مىباشد.
روايت شده كه اين سخنان را امير مؤمنان (ع) در روز سقيفه فرموده، و
كسى كه به آن حضرت گفته است بر اين امر حرص مىورزى ابو عبيدة بن جرّاح بوده است،
ليكن روايت پيش درستتر به نظر مىآيد و مشهورتر است، و نيز به جاى فعل «بهت» هبّ
نيز روايت شده است يعنى بيدار شد، گويى از دلايلى كه اقامه گرديد بكلّى فراموشى و
غفلت داشته و پس از آن بيدار و هشيار گرديده است.
پس از اين امير مؤمنان (ع) براى دفع آزار قريش و كسانى كه به آنها
كمك و مساعدت مىكنند از خداوند متعال درخواست يارى و از اعمال آنها به او شكايت
مىكند، از جمله اعمال آنها اين كه پيوند خويشاوندى را بريده و قرابت او را با
پيامبر خدا (ص) ناديده گرفتهاند، ديگر اين كه مقام و منزلت او را كوچك شمرده، و
به سخنان صريح رسول اكرم (ص) در باره او توجّه نكردهاند و بر دشمنى با او در امر
خلافت كه خود را سزاوارتر از آنها بدان مىداند همدست شده يار و متّفق گشتهاند: