است، زيرا هر زندهاى موجود است، امّا قيّوم
عبارت از موجودى است كه قائم به ذات خويش و بر پا دارنده وجود غير است، و هر
موجودى كه قائم به ذات خويش باشد واجب الوجود است، اين كه خداوند را چرت و خواب
دست نمىدهد و ديده عقل و چشم دل از ديدار او عاجز و چشمها از مشاهده او ناتوان
است اشاره به صفات سلبيّه خداوند دارد و اين كه او چشمها را مىبيند و كردار
آدميان را مىشمارد و زمام آفريدگان را به دست قدرت خود دارد، يعنى قدرتش محيط بر
آفريدگان است، اشاره به صفات اضافى خداوند دارد [1].
سپس امام (ع) آنچه را از مظاهر قدرت حق تعالى درك كرده و بر شمرده،
در مقايسه با آنچه از عظمت ملكوت او درك نكرده و ندانسته است ناچيز مىشمارد، ما
در جمله ما الّذى استفهاميّه و براى تحقير چيزى است كه از آن دانسته مىشود، و ما
در جمله بعدى: و ما تغيّب عنّا منه به معناى الّذي است و بنا بر اين كه مبتداست
محلّ آن رفع و خبر آن أعظم مىباشد، و واو در اين جمله براى حال است.
پس از اين امام (ع) نظر مىدهد كه اگر كسى دل را از غير خدا فارغ
سازد و همگى انديشهاش را به كار گيرد براى اين كه به كنه معرفت بارى تعالى برسد و
كيفيّت نظام جهان بالا و اين جهان را بداند همه آلات و اسبابى را كه براى وصول به
اين مقصود به كار گرفته خسته و درمانده شده و از ادراك آنچه از آنها خواسته است
مقهور و ناتوان باز خواهد گشت. و ما پيش از اين بارها به براهين اين مطالب اشاره
كردهايم. و توفيق از خداوند است.
[1] مراد از اخذ به نواصى و اقدام، احاطه قدرت خداوند بر آفريدگان
است، نواصى جمع ناصيه به معناى موى پيشانى، و اقدام جمع قدم به معناى گامهاست.
(مترجم)