پيش از اين آلوده به گناه شده باشد و آن
هنگامى صدق دارد كه عفو كننده قادر بر عقاب و كيفر است، و اگر گذشت ناشى از عجز و
ناتوانى باشد به آن عفو گفته نمىشود، از اين رو فرموده است: يعفو بحلم.
پس از اين امام (ع) خداوند را مورد خطاب قرار داده و نعمتهاى او را
سپاس گفته، و او را بر خوشيها و ناخوشيهايى كه مىدهد ستوده است، و اين جمله اخير
بيان ستايش او در همه احوال است اعمّ از اين كه بستاند و ببخشد، و عافيت دهد و
گرفتار سازد، سپس به كيفيّت حمد و سپاس خود مىپردازد كه آن حمدى است كه خداوند را
هر چه بيشتر خشنود گرداند و در نزد او محبوبترين و بهترين سپاس باشد، يعنى
مناسبترين سپاسى كه سزاوار و شايسته مقام عظمت اوست، پس از آن به كميّت و مقدار
اين سپاس اشاره مىكند كه آن حمدى است كه از بسيارى، همه آنچه را آفريده پر كند و
تا آن جا كه بخواهد برسد، بعد از آن غايت و نهايت اين حمد را بيان مىكند كه او را
آن چنان سپاسى مىگويد كه از او محجوب نبوده و در نزد او قاصر نباشد، سپس به
اعتبار ماهيّت اين حمد مىفرمايد سپاسى كه عدد آن پايان نگيرد و مدّت آن فنا
نپذيرد.
بىترديد در برخى از موارد كه اين جا از آن جمله است تفصيل در گفتار
شيرينتر و در نفوس نافذتر و مؤثّرتر است همچنان كه در برخى از جاها اجمال و
اختصار سودمندتر و بليغتر مىباشد.
پس از اين امام (ع) عجز و ناتوانى انسان را از ادراك كنه عظمت بارى
تعالى يادآورى، و شناختى را كه انسان مىتواند از خداوند داشته باشد و در امكان
اوست گوشزد مىكند، در باره حدود اين شناخت بايد گفت معرفت انسان نسبت به خالق يا
از طريق شناخت صفات حقيقى خداوند است و يا به اعتبار صفات سلبى و يا اوصاف اضافى
اوست. بيان امام (ع) به همگى اين صفات سه گانه اشاره دارد، اين كه فرموده است حقّ
تعالى حىّ قيّوم است اشاره به صفات حقيقى او كرده است، زيرا چنان كه مىدانيم اين
دو صفت مستلزم وجود