نيك شخص باشد، زيرا آنچه انسان در هر موقع
بدان شناخته مىشود كارهاى نيك و بد و يا شهرت و آوازه زشت و زيباى اوست كه در ميان
مردم باقى مانده است، و اگر اثرى از او زنده و بر جاى بماند، اثر ديگر او كه پيش
از اين بدان مشهور بوده از ميان مىرود، و به دست فراموشى سپرده مىشود، همچنين در
صحّت و بيمارى بدن و فزونى و كاستى عمر و ايّام آن، امر جديدى برايش پيش نمىآيد
مگر اين كه هر تازهاى را كه به دست آورده، نوى او كهنه گشته، و اگر عمر فزونى
يافته، بدن كاستى گرفته، و در پى جوانى پيرى فرا رسيده، و آينده به گذشته تبديل
شده است، همچنين چيزى براى او نمىرويد مگر اين كه آنچه را درو كرده از كف بدهد،
واژه نابتة (روينده) براى فرزندان و خويشاوندان كه زاده مىشوند، و واژه محصوده
(درو شده) را براى پدران و افراد خاندان كه مىميرند استعاره آورده و از اين رو
فرموده است: و قد مضت أصول يعنى: پدران كه ريشه وجود ما هستند در گذشتهاند و ما
شاخههاى آنهاييم و در پى آن با شگفتى مىپرسد آيا شاخه را پس از نابودى ريشه
دوامى هست؟ ابو العتاهيّه در اين باره گفته است:
هر زندگى به مرگ مىانجامد- و هر نوى دگرگون و كهنه مىشود- چگونه
شاخهها روزى باقى بماند و حال آن كه ريشههاى آن پيش از اين گداخته و از ميان
رفته است [1].