لذّت در يك زمان هم براى او ممتنع است. مثلا
در يك وقت نمىتواند هم غذا بخورد و هم با زن مباشرت كند، يا در آن وقت كه از لذّت
خوراك برخوردار است از لذّت آشاميدن نيز بهرهمند شود، و يا در همان هنگام كه بر
بستر نرم خود آرميده است سواره عازم تفرّج و گردش باشد، و خلاصه اين كه استفاده از
هر يك از لذّتهاى جسمانى مستلزم رها كردن لذّتهاى ديگر است، اكنون بايد گفت نعمتى
كه مايه از دست دادن نعمت ديگر است در حقيقت نعمتى لذّت بخش نيست.
عبارت و لا يعمّر معمّر منكم ... تا أجله نيز به همين معناست، زيرا
انسان زمانى از ادامه زندگى و باقى بودن عمر در يك روز معيّن شاد مىشود كه يك روز
از ايّام عمرش سپرى شده باشد، و با تباه گشتن يك روز از ايّام زندگى شادى بر بقاى
وجودش، در واقع شادمانى بر نزديكى او به آستانه مرگ مىباشد، و آنچه مستلزم نزديك
شدن به مرگ و پايان زندگى است در دل عبرت بين لذتى ندارد، همچنين است گفتار آن
حضرت كه: و لا تجدّد له زيادة في أكله إلّا بنفاد ما قبلها من رزقه مراد از رزق،
روزى معلوم و معيّن اوست، و اين همان است كه مثلا خورده يا پوشيده است، زيرا آنچه
را نخورده است ممكن است روزى و بهره ديگرى باشد، و مىدانيم كه انسان لقمهاى از
طعام برنمىدارد مگر اين كه لقمه پيش فانى و از ميان رفته باشد، پس در اين صورت از
خورد و خوراك تازهاى بهرهمند نمىگردد مگر اين كه روزى سابق او به پايان رسيده
باشد، و آنچه مستلزم پايان يافتن روزى است، در حقيقت لذّت بخش و گوارا نمىباشد،
واژه أكله با ضمّ اوّل نيز روايت شده است، و محتمل است مراد اين باشد كه اگر از
سويى روزى تازهاى متوجّه خود بيند و براى به دست آوردن آن رو آورد، اين توجّه او
مستلزم انصراف از عوايدى است كه از جهات ديگر نصيب او بوده و موجب انقطاع روزى او
از سوى ديگر است، بايد دانست كه الفاظ مذكور دلالت بر تعميم و كليّت ندارد، و صدق
آن هر چند بر برخى از مردم ثابت است و گفتار آن حضرت كه: و لا يحيى له أثر إلّا
مات له أثر نيز همين معنا را دارد، منظور از اثر ممكن است ذكر خير و يا كار